مورخان می گویند یکی از اولین موارد ثبت شده استفاده از تونلها در جنگ مربوط به دو قرن قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) و در جریان محاصره شهر "آمپراکیا" در یونان باستان توسط ارتش روم بوده است. در جریان محاصره این شهر نیروهای رومی قصد داشتند تا با حفر تونل به داخل شهر نفوذ کرده و مدافعین را تسلیم کنند. اما در جریان عملیات حفاری توسط لژیون های رومی، اهالی شهر متوجه حرکت رومی ها شده و آنها نیز با حفر تونل به مقابله با رومی ها پرداختند. نیروهای شهر "آمپراکیا" با حفر تونل به سمت تونل رومی ها رفته و پس از نفوذ به آن در زمان مناسب با درست کردن آتش و ایجاد دود در تونل باعث مرگ بسیاری از سربازان رومی شدند.
با گذشت قرن ها، این بار جنگ اول جهانی میدان دیگری بود که در آن تونل ها نقش بسیار پررنگی را ایفا کردند. در خلال این جنگ و برای از بین بردن نیروهای آلمانی و خندق های دفاعی آنان، ارتش انگلستان دست به یکی از بزرگترین عملیاتهای مهندسی تا آن زمان در تاریخ نظامی زد. جمعی از نیروهای مهندسی و معدنچی های انگلیسی، کانادایی و استرالیایی در طول زمان نزدیک به یک سال تونلی به طول 15 کیلومتر را زیر خطوط دفاعی آلمانها در این منطقه حفر کردند و در نهایت پیروزی بزرگی را رقم زدند.
در جریان جنگ ویتنام نیز نیروهای وابسته به ویتنام شمالی از لحاظ برتری آتش و تکنولوژی و همچنین به منظور رساندن آذوقه و نفرات مورد نیاز به جبهه ها دچار مشکل بودند و برای حل مشکل انتقال نفرات و ملزومات، نیروهای ویت کنگ و ارتش ویتنام شمالی دو راه را پیش گرفتند. یکی بحث ایجاد کوره راه هایی به نام "راه های هوشی مینه" در جنگل های ویتام بود و دیگری بحث کندن تونلهای فراوان در درون خاک ویتنام جنوبی بود.
در سالهای دفاع مقدس نیز در بعضی از عملیاتهای ایران در جبهه جنوبی از تونلها به عنوان مکانهایی برای نگاه داری مهمات و نفرات ذخیره و همچنین بیمارستان های صحرایی استفاده شد. در سالهای پس از جنگ و با توجه به مطرح شدن بحثی به نام "دکترین نبرد ناهمطراز" بار دیگر نقش تونلها به شکل پر رنگی در ایران مطرح شد.
در سالهای اخیر و در جریان بسیاری از رزمایش های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تونلهای مختلفی دیده شده اند که از درون آنها نفرات و اداوات مختلف رزمی خارج یا داخل می شوند. این تونلها، بقاء پذیری نیروهای خودی در برابر حملات دشمن را افزایش داده و در عین حال در جریان عملیات آفندی می توان از آن به عنوان یک اصل غافلگیر کننده استفاده کرد.
وقتی موشک های ایرانی به قلب زمین می روند
طی ماههای اخیر و پس از نمایش غرورآفرین 2 شهر موشکی سپاه پاسداران، موضوع استفاده موفق نیروهای مسلح کشورمان از زیر زمین، به یکی از مباحث مهم در میان متخصصان نظامی و اندیشکده های جهان تبدیل شده است چراکه با این اقدام، سپاه پاسداران رسما چهارمین قدرت موشکهای زیرزمینی جهان شده است.
اما با توجه به سیاست های دقیق و منظم نیروهای مسلح کشورمان برای ارتقاء توان دفاعی و رزمی خود، می شد این گمانه را مطرح کرد که قطعا این شهرها و مناطق زیرزمینی موشکی، نه به تعداد معدود و نه منحصر در یگانهای موشکی سپاه است و با سخنان جدید امیر پوردستان، این گمانه مسجل شده است.
فرمانده نیروی زمینی ارتش صبح روز چهارشنبه در هشتمین کنگره دندانپزشکی نیروهای مسلح با اشاره به فعالیتهای عمرانی نزاجا اظهار داشت: نیروی زمینی ارتش با استفاده از ظرفیتهای پیشرفته مهندسی خود، شهرهای موشکی را همچون همان شهرهایی که تصاویرشان در تلویزیون پخش شد، در جای جای کشور به عنوان مواضع دفاعی خود ایجاد کرده است و تجهیزات دفاعی خود را در آنها نگاه می دارد.
این سخنان فرمانده نیروی زمینی ارتش نشان می دهد، این نیرو نیز برنامه های گسترده ای در مناطق مختلف کشور و در اعماق زمین دارد که تجهیزات دفاعی متعلق به این نیرو در ان مستقر شده اند. با توجه به این موضوع، می توان ارتقاء تاکتیک های دوران دفاع مقدس و تجربیات برگرفته از آن طی سالهای اخیر را به وضوح مشاهده و در عین حال، تنوع موشک های قرار گرفته در عمق زمین های کشورمان را نیز احساس کرد.
کدام موشک های ارتش به شهر زیرزمینی خواهند رفت؟
با توجه به اینکه موشک هایی که در شهرهای زیرزمینی مورد استفاده قرار می گیرند، باید دارای ویژگی های مختلفی باشند لذا مواردی چون تحرک و دقت، می تواند به عنوان اولین ویژگی های این موشک ها و لانچرها مورد توجه قرار بگیرد. بر این اساس، اولین گمانه را می توان موشک های خانواده "فاتح" دانست که فرمانده نزاجا در اوایل سال 93، ورود آن مدل 110 آنرا به سازمان رزم این نیرو اعلام کرد.
مهمترین نکته در مورد موشک های فاتح بحث دقت مثال زدنی آن است که بارها و بارها در رزمایش ها و تمرین های گوناگون به نمایش درآمده و شکی در دقت بالا و توان نقطه زنی این موشک وجود ندارد. پیش از این نزاجا از سامانه هایی مثل راکتهای نازعات و یا زلزال بهره می برد که به طبع از دقت پایین تری به نسبت فاتح برخوردار بوده و عمدتا برای آتش باری و حمله به اهدافی در اندازه بزرگ مورد استفاده قرار می گیرند.
بحث بعد، مسئله استفاده از سوخت جامد در این موشک است که هزینه های تعمیر و نگهداری و همچنین زمان مورد نیاز برای پرتاب را بسیار کاهش می دهد. این کاهش زمان پرتاب به همراه تحرک بالای سامانه پرتاب موشک فاتح آن را به یک انتخاب ایده آل برای نبردهای ناهمطراز و حضور در شهر موشکی ارتش بدل می کند.
مسلسل موشکی ارتش به شهر زیرزمینی می روند؟
از دیگر تجهیزات مهم مورد استفاده در یگان های موشکی ارتش می توان به خانواده "فجر" اشاره کرد. موشک (راکت) های سری فجر از جمله معروف ترین موشک های ایرانی است که به نوعی شهرت جهانی نیز یافته است. در جریان نبردهای رزمندگان مقاومت با ارتش صهیونیستی، این موشک ایرانی بارها و بارها با گذشتن از گنبد آهنین و سد دفاعی رژیم صهیونیستی، نقاط مختلف سرزمین های اشغالی را هدف قرار داده و توانست نقش مهمی را در پیروزی جریان مقاومت در برابر اشغالگران ایفا کند.
موشک فجر 5 در دو مدل طراحی شده است که شامل فجر یک مرحله ای با برد 75 کیلومتر و فجر 2 مرحله ای با برد 180 کیلومتر است. این موشک در هر دو مدل کالیبر 333 میلی متر بوده و دارای سر جنگی 175 کیلوگرمی شدیدالانفجار است. طول این دو راکت، در مدل تک مرحله ای در حدود 6.5 و در مدل دو مرحله ای 9.5 متر است و شعاع ترکش های آن 500 متر می باشد که از سوخت جامد بهره می برند.
پرتابگر این موشک ها نیز به صورت متحرک بوده و معمولا هر پرتابگر دارای 4 موشک فجر 5 می باشد. این پرتابگرها توان شبکه شدن با یکدیگر، همچنین شلیک به صورت تک راکت یا شلیک رگباری را در شب و روز به همراه تحرک بالا را فراهم می کند.
همچنین موشک نازعات نیز که نسل جدیدی از آن در جریان رزمایش بهار امسال نزاجا مورد آزمایش قرار گرفته است یادگاری از شهید بزرگوار حسن طهرانی مقدم است که در سالهای اوج جنگ تحمیلی برای مقابله با ارتش عراق طراحی و ساخته شده است. در حال حاضر دو مدل از راکت نازعات به نام های نازعات 6 و نازعات 10 در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران وارد شده است.
موشک نازعات 6 دارای برد 100 کیلومتر و وزن سر جنگی 130 کیلوگرم است. طول این موشک در حدود 6 متر و 30 سانت بوده و از سوخت جامد بهره می برد. وزن کلی این موشک 960 کیلوگرم و وزن پیشران آن 420 کیلوگرم است. موشک نازعات 10 دارای برد 130 کیلومتر و طولی بیش از 8 متر بوده و وزن سر جنگی آن 230 کیلوگرم است. وزن ماده پیشران این موشک 865 کیلوگرم و وزن اولیه موشک 1830 کیلوگرم است. این موشک از سوخت جامده استفاده می کند.
آیا ساکنان شهر موشکی حتما باید "بالستیک" باشند؟
با توجه به نوع تجهیزات و ساختار نظامی نیروی زمینی ارتش، این سوال مطرح می شود که با وجود شهرهای موشکی سپاه پاسداران که با انواع موشک های بالستیک تجهیز شده اند، باز هم نیازی به ایجاد و توسعه شهرهای موشکی با بردهای کمتر وجود دارد؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که با توجه به جغرافیای وسیع کشورمان و حضور نیروهای فرامنطقه ای و با خوی تجاوزگری در حوالی مرزهای مختلف ایران، تنوع و توسعه شهرهای موشکی یک ضرورت محسوب می شود و هر کدام از تجهیزات موجود در آن، پاسخگوی نوعی از تهدیدات خواهد بود.
به معنای ساده تر، موشک های بالستیک و دوربرد جمهوری اسلامی ایران که در اختیار سپاه پاسداران قرار دارند، در صورت نیاز به سمت اهداف دوربرد و خاص مثل رژیم صهیونیستی شلیک خواهد شد، اما موشک هایی با برد کمتر و تنوع بیشتر، می توانند اهداف موجود همانند پایگاههای هر متجاوز در منطقه را نابود کنند.
از سوی دیگر، با توجه به سخنان فرمانده نیروی زمینی ارتش که اشاره به استقرار سایر تجهیزات دفاعی ارتش در این شهرهای موشکی را دارد، می توان تحلیل کرد که با این اوصاف، کم کم نیروهای مسلح کشورمان عملا از دایره رصد و اطلاع ماهواره ها و سایر چشمان نامحرم دشمن خارج شده و امکان هیچ گونه پیش بینی و برآوردی از توان دفاعی کشورمان، وجود نخواهد داشت.
سال ۲۰۱۵ چندی است که تمام شده و به همین دلیل هم میتوانیم جمعبندی کاملی از بازیهای عرضه شده در این سال داشته باشم. در ادامه مطلب زومجیمیتوانید ۲۰ بازی برتر سال ۲۰۱۵ را براساس امتیازات سایت متاکریتیک مشاهده کنید. با ما همراه باشید.
وبسایت متاکریتیک معتبرترین مرجع برای بازیهای ویدیویی است و از آنجایی که امتیازات این سایت میانگین امتیازات منتقدان مختلف هستند، بیطرفترین مرجع برای قضاوت کردن یک بازی هم به حساب میآید. پس اجازه بدهید بدون مقدمه خاصی به سراغ برترین بازیهای سال ۲۰۱۵ از دیدگاه این مرجع برویم:
منظور از پلتفرم ذکر شده در پایین هر بازی، پلتفرمی است که بازی بیشترین امتیاز را در آن کسب کرده است و رتبهبندی بازیها هم بر اساس بیشترین امتیاز موجود از آن صورت گرفته است
۲۰- Super Mario Maker
پلتفرم: Wii U
امتیاز در متاکریتیک: ۸۸
بازی که لیست برترینهای سال ۲۰۱۵ متاکریتیک را با آن شروع میکنیم، یک اثر انحصاری کنسول Wii U و جدیدترین بازی از سری فوقالعاده محبوب ماریو است. البته نینتندو در ساخت Mario Maker که امتیاز ۸۸ را دریافت کرده، زحمت طراحی مراحل را هم برعهده گیمر گذاشته و تنها ابزار موردنیاز برای ساخت آنها را در اختیار مخاطبش قرار داده است. ابزاری که با استفاده از آنها میتوان مراحلی متنوع، آسان یا سخت را طراحی کرد و سپس آنها را با دیگران بهاشتراک گذاشت تا گیمرهای دیگر هم بتوانند تواناییهای خود را در زمینه تمام کردن آن مراحل به چالش بکشند. همین حس ساخت و ساز بازی کافی است تا باعث شکوفایی خلاقیت گیمرها شود و در این بین وجود گزینههای زیاد برای ساخت و ساز باعث میشود تا وی در این راه با هیچ محدودیتی روبرو نشود. گرافیک شاد و رنگارنگ بازی هم یکی دیگر از نکات مثبت آن است و نینتندو با عرضه Super Mario Maker ثابت کرد که این توانایی را دارد تا با این شخصیت محبوب بازیهایی در سبکهای مختلف بسازد و البته کاری کند که تمامی این بازیها به معنای واقعی کلمه سرگرمکننده باشند. در حالت کلی Super Mario Maker بهترین انحصاری کنسول Wii U و یکی از بهترین بازیهای سال ۲۰۱۵ بود.
۱۹- Divinity Original Sin: Enhanced Edition
پلتفرم: ایکسباکس وان
امتیاز در متاکریتیک: ۸۸
بازی Divinity Oroginal Sin در سال ۲۰۱۴ برای پلتفرم پیسی منتشر شد و یکی از بهترین نقشآفرینیهای سال بود که پس از مدتها طرفداران این سبک را با یک اثر ایزومتریک راضی نگه داشت. محبوبیت بالای این بازی، باعث شد تا استودیو لارین در سال ۲۰۱۵ آن را با گرافیک بهبودیافته و با نام Enhanced Edition مجددا برای پیسی و کنسولهای نسل هشتمی سونی و مایکروسافت عرضه کند تا این افراد هم بتوانند لذت یکی از بهترین آثار نقشآفرینی حال و حاضر بازار را بچشند. این اثر به دلیل داستان بسیار عالی و گیرا، گیمپلی جذاب و مملو از المانهای نقشآفرینی و همچنین اکشن و از همه مهمتر ماموریتهای بسیار متنوع که ساعتها گیمر را مشغول میکنند، با استقبال عالی منتقدان روبرو شد و به این ترتیب بازی که پس از معرفی در سال ۲۰۱۴ کمتر کسی امیدی به آن داشت، توانست دو سال پیاپی در بین بازیهای برتر متاکریتیک باشد و نسخه Enhanced هم امسال رتبه نوزدهم را در بین بازیهای این سایت به خود اختصاص داد.
۱۸- Fallout 4
پلتفرم: ایکسباکس وان
امتیاز در متاکریتیک: ۸۸
بتسدا یکی از کمپانیهایی است که بازی کیفیت پایینی از آن واقعا سراغ نداریم. پس از اینکه بتسدا در سال ۲۰۱۱ بازی اسکایریم را عرضه کرد و این بازی توانست عنوان بهترین نقشآفرینی سال را هم از آن خود کند، در سال ۲۰۱۵ شاهد عرضه یکی دیگر از بزرگترین بازیهای نقشآفرینی جهانباز از سری فالاوت بودیم که مجددا طرفداران را به دل یک دنیای ویران شده آخرالزمانی، این بار در منطقه بوستون آمریکا برد. دلیل اصلی موفقیتهای بازی Fallout 4، عمقی است که بتسدا در دل دنیای این بازی قرار داده و به همین دلیل هم هر شخصی و با هرسلیقه متفاوتی میتواند از آن به نوعی لذت ببرد. اکشنهای بازی نسبت به قبل بهبود خیلی زیادی داشتند و از همین رو طرفداران اکشن میتوانند از آن راضی باشند؛ مولفههای نقشآفرینی نسبت به نسخه قبل دگرگون شدهاند و ساخت شخصیتهای متمایز از هم کاملا در بازی عملی است. شخصیتپردازی کاراکترهای حاضر در بازی، حتی جزئیترین آنها، آن قدر عالی است که هر کسی داستان منحصربهفرد خود را در بازی دارد. شاید اگر فالاوت 4 کمی جلوههای بصری بهتری داشت، رتبه آن حتی از رتبه ۱۸ فعلی هم بهتر میشد.
دانلود ویدیو با رزولوشن 360p | دانلود ویدیو با رزولوشن HD720p
۱۷- Destiny: The Taken King
پلتفرم: ایکسباکس وان
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
بازی Destiny استودیو بانجی که در سال ۲۰۱۴ عرضه شد، یکی از بهترین آثار شوتر چندنفره در طی سالهای اخیر بود و به دلیل داشتن گیمپلی بسیار مفرح و در عین حال متعادل، جلوههای بصری بسیار زیبا و حالتهای بازی متنوع، یکی از انتخابهای اصلی برای طرفداران این نوع بازیها بهشمار میرود. بانجی در سال ۲۰۱۵ یک بستهالحاقی عظیم برای بازی خود با نام The Taken King عرضه کرد که ارزشهای آن را بیش از پیش افزایش میداد و کاندید یکی از بهترین بستههای الحاقی سال هم بود. داستان این DLC حول شخصیت اوریکس است که با لقب The Taken King شناخته میشود و قصد دارد انتقام پسر خود را به دلیل اتفاقاتی که در بستهالحاقی قبلی بازی (The Dark Below) رخ داده بود، بگیرد. این بستهالحاقی داستان جدید را که از قضا بسیار هم هیجانانگیز است، به بازی اضافه میکند و علاوه بر آن با اضافه کردن نقشههای جدید بخش چندنفره و سلاحها و تجهیزات بسیار متنوع و جدید، ارزشهای بخش چندنفره این بازی را هم تا حد زیادی بالا میبرد. تمام این عوامل دست به دست هم دادند تا بستهالحاقی The Taken King بازی Destiny با امتیاز ۸۹ در رتبه ۱۷ بازیهای برتر متاکریتیک قرار بگیرد.
۱۶- 3D Gunstar Heroes
پلتفرم: 3DS
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
معمولا بازیهای انحصاری کنسولهای نینتندو در کشور ما هم همانند خیلی از نقاط دنیا دست کم گرفته میشوند و افرادی که خود را گیمر حرفهای میدانند سراغ این نوع بازیها نمیروند. ولی واقعیت این است که همواره در بین برترین بازیهای سال آثار زیادی از بازیهای این کمپانی دیده میشود که به معنای واقعی کلمه یک سرگرمی تمام عیار و لذتبخش هستند و هرشخص علاقهمند به بازی باید آنها را تجربه کند. بازی Gunstar Heroes در اصل یک اثر کلاسیک است که در سال ۱۹۹۳ توسط سگا و برای کنسول جِنِسیس این کمپانی منتشر شد. ولی نینتندو در سال ۲۰۱۵ یک نسخه ۳ بعدی از آن را برای کنسول دستی 3DS خود عرضه کرد که با متای ۸۹ توانسته در رتبه ۱۶ بازیهای برتر سایت متاکریتیک قرار بگیرد. 3D Gunstar Heroes یک اثر شوتر و پلتفرمر دوبعدی است که گیمپلی مفرح در آن حرف اول را میزند؛ بهعلاوه گرافیک بازی هم نسبت به نسخه اولیه بهبود خیلی زیادی داشته و استودیو اِم ۲ که وظیفه بازسازی این اثر را برعهده داشته، در تولید یک بازی عالی بهترین عملکرد را داشته است. موسیقیهای شادی که در حین بازی پخش میشوند هم یکی دیگر از نکات مثبت آن است و تمام این عوامل دست به دست هم میدهند تا این اثر یک بازی کلاسیک بسیار لذتبخش ولی در قالبی جدید باشد.
۱۵- Bastion
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
یکی دیگر از بازیهای نسبتا قدیمی که در سال ۲۰۱۵ مجددا عرضه شد بازی Bastion است که نسخه اولیه آن در سال ۲۰۱۱ برای رایانههای شخصی منتشر شده بود و استودیو سوپر جاینت گیمز، سازنده بازی و کمپانی برادران وارنر، ناشر بازی، تصمیم گرفتند تا در سال ۲۰۱۵ آن را برای کنسول پلیاستیشن 4 هم عرضه کنند که از قضا بسیار هم موفقیتآمیز بود و توانسته با امتیاز ۸۹ در رتبه ۱۵ برترین بازیهای سایت متاکریتیک قرار بگیرد. بدون شک دلیل اصلی این موفقیت، این است که Bastion فقط یک بازی سرگرمکننده نیست. بلکه تلفیقی کمنظیر از هنر و سرگرمی است. این بازی در اصل یک اثر نقشآفرینی است که با دوربین ایزومتریک روایت میشود. المانهای گیمپلی بازی بسیار جالب هستند و مولفههای نقشآفرینی نسبتا پیچیدهای هم در بازی دیده میشوند. ولی دلیل اصلی که این بازی را به یک شاهکار تبدیل میکند، طراحیهای هنری بسیار زیبای آن هستند که هنوز هم پس از گذشت نزدیک به ۵ سال از عرضه نسخه اولیه فوقالعاده هستند. به این طراحیهای هنری موسیقیهای تحسین شده بازی را هم اضافه کنید که توسط درِن کُرب ساخته شدهاند.
۱۴- 3D Streets of Rage II
پلتفرم: 3DS
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
بازی Streets of Rage برای افرادی که گیمر نسبتا قدیمی هستند یک بازی واقعا مقدس به حساب میآید! اثری که در زمان نبود بازیهایی با گرافیک واقعگرایانه و با جلوههای بصری ۱۶ بیتی خود میتوانست ساعتها بازیکن را پای کنسول سگا جنسیس بنشاند و حتی از معدود بازیهای دوران خود بود که حس واقعی Co-op و همکاری را در یک بازی ویدیویی منتقل میکرد. حال نینتندو مجددا نسخه سهبعدی این اثر را برای کنسول دستی 3DS خود تدارک دیده و در سال ۲۰۱۵ عرضه کرده است تا بتوان دوباره این حس شیرین نوستالژیک را تجربه کرد. گیمپلی بازی هنوز هم به اندازه همان نسخه قدیمی لذتبخش است و گرافیک بازی هم با تکنولوژیهای امروزی بازسازی شدهاند. نکته جالب در مورد این بازی این است که سازندگان سعی کردهاند تا بازسازی آن آسیبی به حس و حال نسخه اولیه بازی نزند و به همین دلیل هم کماکان میتوان از نسخه 3DS بازی به اندازه همان نسخه دوران جنسیس لذت برد. ارزش این بازی به حدی بالا است که توانسته با امتیاز ۸۹ در رتبه ۱۴ برترین بازیهای متاکریتیک در سال ۲۰۱۵ قرار بگیرد.
۱۳- Dark Souls II: Scholar of the First Sin
پلتفرم: ایکسباکس وان
امتیاز در متاکریتیک:۸۹
در رتبه چهاردهم بهترین بازیهای ۲۰۱۵ از دیدگاه سایت متاکریتیک باز هم یک بستهالحاقی برای یکی از بزرگترین بازیهای سال ۲۰۱۴ قرار میگیرد. Scholar of the First Sin در سال ۲۰۱۵ برای بازی Dark Souls II عرضه شد و تکمیل کننده داستان آن است. این بستهالحاقی داستانی علاوه بر این که یک خط داستانی کاملا جدید را به بازی اضافه میکرد؛ تغییرات دیگری هم در بازی حاصل کرده بود. در حال که گرافیک نسخههای ایکسباکس 360 و پلیاستیشن 3 بدون تغییر مانده بودند، ولی نسخههای ایکسباکس وان، پلیاستیشن 4 و پیسی بازی با گرافیکی کاملا بازسازی شده عرضه شدند که باعث میشد فضای تاریک این بازی و دشمنان ترسناک آن با جزییات بهتری نمایش داده شوند. همچنین این DLC باعث تغییراتی کلی در هوش مصنوعی دشمنان شده بود و نحوه چینش آنها در نقشه هم تغییر کرده بود و همین امر باعث میشد تا روند بازی حتی از نسخه اصلی Dark Souls II سختتر و البته لذتبخشتر باشد. در مجموع Scholar of the First Sin یکی دیگر از بستههای الحاقی موفق سال بود و استودیو فرام سافتور با عرضه آن دوباره دوران کابوسواری در دنیای Dark Souls II برای طرفداران فراهم کرد.
۱۲- Pillars of Eternity
پلتفرم: رایانههای شخصی
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
سال ۲۰۱۵ برای پلتفرم پیسی و بازیهای انحصاری آن سالی موفق به شمار میرفت. Pillars of Eternity یکی از بازیهای انحصاری پیسی در سال ۲۰۱۵ بود که دنباله معنوی آثار نقشآفرینی بزرگی همچون Baldur’s Gate، Icewind Dale و Planescape: Torment بهشمار میرود و توسط استودیو آبسیدییَن ساخته شده است. بازی در زمان معرفی سعی داشت بودجه خود را از طریق یک کمپین کیکاستارتر جمعآوری کند و موفق شد از همین راه ۴ میلیون و ۱۶۳ هزار دلار جمعآوری کرده و تا آن زمان به عنوان موفقتری بازی در کیکاستارتر شناخته شود. البته بعدها کمپانی پارادوکس وظیفه انتشار بازی را برعهده گرفت و این اثر نقشآفرینی ایزومتریک در سال ۲۰۱۵ برای رایانههای شخصی عرضه شد. عمده دلیل موفقیت این اثر در دل گیمپلی عالی و واقعا بینقص آن نهفته است که دقیقا حس و حال شاهکارهای دوران طلایی نقشآفرینیهای ایزومتریک را به گیمر منتقل میکند و به جرات میتوان گفت که در طی سالیان اخیر هیچ اثری نتوانسته بود همانند Pillars of Eternity تجربهای همانند نقشآفرینیهای کلاسیک فراهم کند. به همین دلیل هم این بازی که از گرافیک خیلی خوبی هم بهره نمیبرد، توانسته در رتبه سیزدهم برترینهای سال متاکریتیک با امتیاز ۸۹ قرار بگیرد.
۱۱- The Legend of Zelda: Majora’s Mask 3D
پلتفرم: 3DS
امتیاز در متاکریتیک: ۸۹
درخشش بازیهای انحصاری نینتندو در بین ۲۰ بازی برتر سایت متاکریتیک ادامه دارد و رتبه یازدهم این لیست در اختیار شخصیت لینک و دوستانش در بازی The Legend of Zelda: Majora’s Mask 3D است که به صورت انحصاری برای کنسول دستی 3DS نینتندو عرضه شده است. البته این اثر هم یک نسخه بازسازی شده از اثری با همین نام است که در سال ۲۰۰۰ برای کنسول نینتندو 64 عرضه شده بود. داستان بازی در مورد شخصیت لینک است و وقایع آن چند ماه پس از اتفاقات نسخه قبلی بازی یعنی Ocarina of Time رخ میدهند و لینک که در سرزمین ترمینا است، باید از برخورد ماه با کره زمین جلوگیری کند. اولین بهبود در نسخه 3D بازی گرافیکهای بهبودیافته و اضافه شدن قابلیتهای کنترل لمسی هستند که آن را به یک اثر مناسب با کنسول 3DS تبدیل میکنند. البته گیمپلی بازی دستخوش تغییرات خیلی زیادی نشده و در حقیقت نیازی هم به این کار نبود؛ چرا که بازی در سال ۲۰۰۰ از لحاظ گیمپلی یک شاهکار بود و هنوز هم پس از گذشت ۱۵ سال تجربه آن به همان میزان لذتبخش است. امتیاز متای این بازی ۸۹ بود.
۱۰- Tales from the Borderlands: Episode 5 – The Vault of the Traveler
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متارکریتیک: ۹۰
مجموعه بازیهای داستانمحور تلتِیل گیمز تقریبا هر سال در بین بازیهای برتر سال دیده میشوند و نماینده امسال این کمپانی هم اپیزود پنجم از سری بازیهای Tales from the Borderlands است که با نام The Vault of the Traveler در ماههای پایانی سال ۲۰۱۵ عرضه شد. تمامی اپیزودهای سری سرزمینهای مرزی تلتیل گیمز به جز اپیزود اول در سال ۲۰۱۵ عرضه شدهاند؛ با این حال فقط آخرین قسمت آن است که توانسته در بین ۲۰ بازی برتر متاکریتیک با نمره عالی ۹۰ رتبه دهم را به خود اختصاص دهد. دلیل اصلی این امر هم داستان بسیار بهتر این نسخه در مقایسه با اپیزودهای قبلی است و المانهای گیمپلی هم هرچند نقش کمرنگی در این بازی دارند؛ ولی بازهم تجربهای لذتبخش ارائه میدهند. داستان این بازی به حدی خوب است که به عنوان یکی از نامزدهای مراسم The Game Awards سال ۲۰۱۵ در بخش روایت داستانی انتخاب شده بود و البته از دیدگاه مجله معتبر هاردکور گیمر هم توانسته به عنوان بهترین داستان، بهترین بازی ماجراجویی و بهترین بازی سال انتخاب شود.
۹ – The Witcher 3 : Hearts of Stone
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متاکریتیک: ۹۰
استودیو سیدی پراجکت رد با عرضه بستهالحاقی Hearts of Stone برای بازی The Witcher 3 مفهوم تازهای از بستههای الحاقی واقعی ارائه کرد و به همین دلیل هم این DLC با شایستگی به عنوان بهترین بستهالحاقی سال شناخته میشود و در بین بازیهای برتر متاکریتیک هم با متا ۹۰ در رتبه ۹ قرار میگیرد. Hearts of Stone برای اثبات شایستگیهای خود محتویات واقعا زیادی در اختیار خریداران قرار میدهد. یک خط داستانی جدید با تمام پیچ و خمهای داستانی، حضور شخصیتهای جدیدی مثل شانی که از لحاظ شخصیتپردازی دست کمی از شخصیتهای نسخه اصلی بازی ندارد و ماموریتهای اصلی و فرعی متنوع که چندین ساعت گیمپلی را به بازی اضافه میکند بخشی از محتویات جدید این بستهالحاقی هستند. همچنین سیدی پراجکت رد در این DLC زوایایی تاریکتر از دنیای بازی ویچر ۳ نمایش میدهد که در نسخه اصلی شاهد آنها نبودیم و به همین دلیل هم بازی تنوع بسیار بیشتری نسبت به قبل دارد. عرضه این DLC ما را امیدوار میکند که در آینده کمپانیهای دیگر هم بستههای الحاقی اینچنینی برای بازیهایشان عرضه کنند و همچنین اشتیاقمان را برای تجربه بستهالحاقی بعدی ویچر ۳ یعنی Blood and Wine افزایش میدهد که در سال ۲۰۱۶ عرضه خواهد شد.
۸- Nuclear Throne
پلتفرم: رایانههای شخصی
امتیاز در متاکریتیک:۹۰
در سال ۲۰۱۵ بازیهای مستقل عملکردی فراتر از حد انتظار داشتند و در رقابت با آثار بزرگ و AAA توانستند موفق باشند. یکی از همین بازیهای مستقل که توسط استودیو ولامبیر ساخته شده، Nuclear Throne است که در سبک شوترهای مفرح با دوربین ایزومتریک قرار میگیرد. این بازی که علاوه بر رایانههای شخصی برای پلیاستیشن 4 و پلیاستیشن ویتا هم عرضه شده، با امتیاز متای عالی ۹۰ در رتبه هشتم بازیهای برتر متاکریتیک قرار دارد و دلیل اصلی این امر هم فقط و فقط گیمپلی بینظیر و اعتیادآور بازی است. ولامبیر تمام تلاش خود را برای ساخت یک بازی خوشساخت انجام داده و تنوع بالای شخصیتهای قابلبازی، امکان ارتقا سلاحهای متعدد و گستردگی مراحل باعث میشوند تا تجربه این اثر همواره آن حس تازگی اولیه را حفظ کند و دقیقا پس از یک بار تمام کردن آن، گیمر را مجبور کند تا مجددا بازی را از ابتدا آغاز کند. البته Nuclear Throne از آن دست بازیهای بیرحمی است که در دل ظاهر مفرح خود، گیمپلی بسیار سخت را تدارک دیده و بارها و بارها طعم شکست را در بازی خواهید چشید که از قضا بسیار هم شیرین است!
۷- Shovel Knight
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متاکریتیک: ۹۰
بدون شک نقش اساسی کیکاستارتر در رشد بازیهای مستقل غیرقابل انکار است و آثار زیادی در طی سالیان اخیر با استفاده از بودجههای مردمی جمعآوری شده از این طریق ساخته شدهاند. Shovel Knight یکی از همین آثار موفق است که توسط استودیو یات کلاب ساخته و در سال ۲۰۱۵ تقریبا برای تمامی پلتفرمهای رایج عرضه شده است. در این بازی پلتفرمر دو بعدی گیمر کنترل یک شوالیه بیل به دست را بر عهده دارد که برعکس شوالیههای دیگر از شمشیر استفاده نکرده و با یک بیل به مبارزه با دشمنان میرود. البته این بیل استفاده دیگری هم در بازی دارد و گیمر میتواند با حفاری کردن قسمتهای مختلف نقشه آیتمهای باارزشی را بهدست بیاورد. بازی در حالی توانسته به این سطح از موفقیت برسد و نسخه پلیاستیشن 4 آن با کسب امتیاز عالی ۹۰ در رتبه هفتم بازیهای برتر متاکریتیک قرار بگیرد که گرافیک آن ۸ بیتی و همانند آثار نسلهای اولیه کنسولهای خانگی هستند. ولی در دل همین گرافیک ساده یک بازی واقعا سرگرمکننده نهفته است. همچنین بهتر است اشارهای هم به موسیقیهای به کار رفته در بازی بکنیم که در عین سادگی واقعا گوشنواز هستند. در حالت کلی، اگر دوست دارید دوباره حس همان دوران بازیهای کلاسیک دوبعدی را تجربه کنید، Shovel Knight اثری است که شاید تا سالیان سال نمونه آن در سبک پلتفرمر عرضه نشود.
۶- Bloodborne
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متاکریتیک: ۹۲
در رتبه ششم لیست برترینهای سال سایت متاکریتیک یک بازی انحصاری کنسول پلیاستیشن 4 یعنی Bloodborne قرار میگیرد که همانند بستهالحاقی Dark Souls II توسط استودیو فرامسافتور ساخته شده است. هیدتاکا میازاکی در این بازی که بهترین انحصاری کنسول پلیاستیشن 4 در سال ۲۰۱۵ هم بود، همان سختی طاقتفرسای سری سولز را در دنیا و محیطی متفاوت ارائه میکند که نه تنها دستکمی از بازی نامبرده ندارد، بلکه در برخی قسمتها حتی بهتر و پختهتر از آن هم عمل میکند. داستان بازی گیمر را در فضای یک شهر تاریک قرار میدهد که مردمان آن به دلیل نوعی بیماری به موجودات عجیبی تبدیل شدهاند. اولین ویژگی مثبت بازی در طراحیهای هنری آن است که یک دنیای گاتیک را به بهترین شکل ممکن نمایش میدهد و طراحیهای شخصیت اصلی و دشمنان هم به همین میزان به بهترین شکل ممکن صورت گرفتهاند. در کنار این ظاهر چشمنواز، بازی از یک گیمپلی عالی و البته سخت هم بهره میبرد که وارث گیمپلی سری سولز است. البته مبارزات Bloodborne در عین سخت بودن به شکلی هستند که همواره پس از شکست خوردن ناتوانی و اشتباهات خودتان را نفرین میکنید و با عزمی راسختر سعی میکنید تا در تلاش بعدی دشمن را شکست دهید. در کل بازی آنقدر عالی و بینقص است که پس از تمام شدنش آرزو میکنید کاش این تجربه چندین ساعت دیگر هم ادامه داشت.
۵- Journey
پلتفرم: پلیاستیشن 4
امتیاز در متاکریتیک: ۹۲
بازی Journey در سال ۲۰۱۲ به صورت انحصاری توسط استودیو دَت گیم کمپانی برای کنسول پلیاستیشن 3 عرضه شد و توانست تحسینهای طرفداران و منتقدین مختلف را در پی داشته باشد و یکی از بهترین بازیهای ماجراجویی سال بود. حال پس از گذشت سه سال، استودیو سازنده بازی آن را مجددا برای کنسول نسل هشتمی سونی هم عرضه کرد و بازی در کمال شایستگی توانست با امتیاز ۹۲ در رتبه پنجم بهترینهای سال متاکریتیک قرار بگیرد. Journey شاید گیمپلی جذاب یا حداقل متفاوتی داشته باشد، ولی نمیتوان منکر این قضیه شد که بخش عمده موفقیتهای این بازی مدیون زوایای هنری آن است. گرافیک هنری مثالزدنی بازی که یک شخصیت شنلپوش را در دل بیابانهای مملو از شن به تصویر میکشد با موسیقیهای بینظیری که آوای ساز ویولن سل در آنها گوش را نوازش میدهد، باعث شدهاند تا گاهی کنترلر کنسول را زمین گذاشته و محو صحنهای هنری باشید که Journey به تصویر میکشد. این بازی از آن آثاری است که زمان هرگز نمیتواند باعث کهنه شدن آن شود و حتی با گذشت چندین سال دیگر هم این بازی ارزش خود را حفظ خواهد کرد.
۴- Undertale
پلتفرم: رایانههای شخصی
امتیاز در متاکریتیک: ۹۳
Undertale یکی دیگر از آثار انحصاری پیسی است که به جرات میتوان گفت هرکسی که آن را تجربه نکند، یکی از شاهکارهای صنعت بازیسازی را از دست میدهد. این بازی نقشآفرینی توسط بازیسازی مستقل، تابیفاکس، ساخته و عرضه شده است و گیمر را در نقش یک کودک قرار میدهد که باید دنیایی زیرزمینی را کاوش کند که در اعماق کرده زمین قرار دارد. اگر به دنبال یک بازی با گرافیک واقعگرایانه هستید سراغ Undertale نروید، چرا که در عوض آن گرافیکی ۸ بیتی را مشاهده خواهید کرد. ولی اگر به دنبال اثری هستید که روح یک بازی اصیل را داشته باشد، این بازی یکی از بهترین گزینههای ممکن است. اثری با داستان بینظیر که میتواند تا مدتها تاثیر خود را بر گیمر داشته باشد و ذهن وی را درگیر کند. داستانی که طنزی تلخ در بطن آن نهفته است و تاریکیهای زندگی را با استفاده از همین طنز به زیبایی به تصویر میکشد. به همین دلیل هم شاید هیچ چیز در Undertale همانند داستان لذتبخش نباشد؛ ولی کماکان با یک گیمپلی عالی هم روبرو هستیم که مولفههای نقشآفرینی را در قالب مبارزاتی متفاوت ارائه میدهد. کنار هم قرار گرفتن این عوامل باعث میشود تا Undertale به یک شاهکار به معنای واقعی کلمه تبدیل شود و با امتیاز ۹۳ در رتبه چهارم برترینهای متاکریتیک در سال ۲۰۱۵ قرار بگیرد.
۳- The Witcher 3: Wild Hunt
پلتفرم: رایانههای شخصی
امتیاز در متاکریتیک: ۹۳
رتبه سوم بهترینهای سال متاکریتیک در اختیار بازی بزرگ The Witcher 3: WIld Hunt از سیدی پراجکت رد است که با امتیاز ۹۳ در این رتبه قرار گرفته است. ویچر ۳ از آن دست بازیهایی است که واقعا نقصی در آن وجود ندارد. این بازی گرافیکی ارائه کرد که پیشتر در کمتر بازی نقشآفرینی یا در حالت کلی در کمتر بازی دیگری آن را دیده بودیم و در این بین پلتفرم پیسی بهترین عملکرد گرافیکی را در بین نسخههای بازی داشت و در نتیجه متای بیشتری هم کسب کرد. جدا از بحث گرافیک، ویچر ۳ یک داستان عالی داشت که تصمیمات گیمر هم نقشزیادی در پیشبرد آن ایفا میکردند و ماموریتهای جانبی که هریک از آنها قطعهای از پازل داستانی کلی بازی بودند، در کنار روایت جذاب داستان باعث میشوند تا این اثر در بخش داستان هم بینقص باشد. مکمل تمام این موارد، گیمپلی عالی بازی بود که شاید المانهای نقشآفرینی در آن خیلی به چشم نیایند، ولی در زمینههای دیگر مثل مبارزات، ویچر ۳ بسیار بهتر از نسخههای پیشین خود و حتی بهتر از دیگر بازیهای مشابه عمل میکند. وسعت بالای محیط بازی و البته غنی بودن آن هم باعث شدهاند تا در جای جای نقشه وسیع این اثر اتفاقی جذاب در انتظار گیمر باشد. در مجموع ویچر ۳ یکی از شاهکارهای صنعت بازیسازی است و حسی که صحنههای ناب بازی مثل اسب سواری در میان گندمزارهای وسیع یا صحنههای مبارزه با موجودات مختلف القا میکنند، چیزی نیست که بتوان آن را در قالب کلمات منتقل کرد و فقط باید بازی را تجربه کرد و از آنها لذت برد.
دانلود ویدیو با رزولوشن 360p | دانلود ویدیو با رزولوشن HD720p
۲- Metal Gear Solid V: The Phantom Pain
پلتفرم: ایکسباکس وان
امتیاز در متاکریتیک: ۹۵
مگر میشود لیستی از بهترین بازیهای سال تشکیل داد و نامی از اثر بهیادماندی هیدئو کوجیما در آن نبرد؟ بدون شک نه! Metal Gear Soild V: The Phantom Pain بازی است که نسخه ایکسباکس وان آن با امتیاز ۹۵ دومین بازی برتر سال ۲۰۱۵ از دیدگاه سایت متاکریتیک اعلام شده است. کوجیما که پس از ساخت این بازی از کمپانی نه چندان محبوب کونامی جدا شد، میراثی از خود برای طرفداران سری متال گیر به یادگار گذاشته که یکی از شاهکارهای حال حاضر دنیای بازیهای ویدیویی است. شاید جهانباز شدن این نسخه از متالگیر خیلی به مذاق طرفداران قدیمی سری خوش نیاید، ولی همین مساله عاملی شده تا طرفداران جدید هم جذب بازی شوند و از گیمپلی عالی آن لذت ببرند. لذت گردش با اسنیک در بیابانهای افغانستان یا در دل کشوری مرزی در آفریقا، در کمتر بازی دیگری حس میشود و در این بین ترکیب عالی مخفیکاری و اکشن و یک روایت داستانی جذاب مکمل حس ناب بازی هستند. همچنین Phantom Pain که با موتور بازیسازی فاکس ساخته شده، گرافیکی عالی را ارائه میدهد و طراحی جزییات مختلف محیطی، طراحی شخصیتها اصلی و فرعی و طراحی آیتمها در آن به بهترین شکل ممکن است. این بازی هم از آن دست آثار سال ۲۰۱۵ است که واقعا نمیتوان ایراد خاصی به آن گرفت و به همین دلیل هم با شایستگی تمام در رتبه دوم قرار گرفته است. بهعلاوه با جدایی کوجیما فعلا سرنوشت سری متالگیر هم مشخص نیست و باید تا جایی که میشود از آخرین نسخه این سری لذت برد؛ چون بعید است کونامی بتواند تجربهای همانند آن را تکرار کند!
دانلود ویدیو با رزولوشن 360p | دانلود ویدیو با رزولوشن HD720p
۱- Grand Theft Auto V
پلتفرم: رایانههای شخصی
امتیاز در متاکریتیک: ۹۶
راکاستار هم از آن دست کمپانیهایی است که هر سال بازیهای آن در رتبههای بالای لیست متاکریتیک قرار میگیرند و امسال هم این کمپانی موفق شده با عرضه نسخه نسل هشتمی Grand Theft Auto V رتبه اول این لیست را با امتیاز ۹۶ از آن خود کند. دلیل این که نسخه پیسی بازی هم امتیاز بیشتری نسبت به نسخههای ایکسباکس وان و پلیاستیشن 4 کسب کرده، بدون شک به گرافیک بهتر بازی در روی این پلتفرم مربوط میشود و حتی خود راکاستار نسخه پیسی را بهترین نسخه از این نظر معرفی کرده بود. بازی روایتگر داستان ۳ شخصیت اصلی یعنی مایکل، ترور و فرانکیلن است که دوتای اولی آشنایی دیرینهای با هم دارند و فرانکلین هم یک جوان سیاهپوست است. امکان انتخاب از بین این سه شخصیت و سوییچ کردن بین آنها در طی بازی، ویژگی است که راکاستار برای اولین بار در بازیهای خود گنجانده است و البته با داستانپردازی عالی سرنوشت این سه فرد را به هم ارتباط داده که خلق داستانی اینچنینی، یکی از نکات مثبت اصلی بازی است. بهعلاوه بخشهای تیراندازی و رانندگی بازی هم واقعا بینقص هستند و حس یک شوتر ناب و یک ریسینگ آرکید عالی را القا میکنند. ولی مهمتر از همه اینها، GTA V هم یک GTA است و اثری است که هر علاقهمند به بازی باید آن را حداقل یک بار بازی کند و از ماموریتهای متنوعش گرفته تا گردش زدن در شهر لوسسانتوس را تجربه کند.
لیست ۲۰ بازی برتر سال ۲۰۱۵ در سایت متاکریتیک در این جا به پایان میرسد. حضور انحصاریهای پیسی در این لیست، عملکرد عالی بازیهای مستقل، حضور دو انحصاری بزرگ کنسول پلیاستیشن 4 در رتبههای بالای لیست و البته درخشش آثار کلاسیک بازسازی شده برای کنسول 3DS از نکات قابل توجه این لیست هستند.
نظر شما در مورد این بازیها چیست؟ آیا اثار دیگری هم لایق قرار گرفتن در بین این بازیها بودند؟
برخلاف بسیاری از مدلهای پیشین که هاوربردها به کمک نیروی مغناطیسی از زمین برمیخواستند، این تخته پرنده قادر است از روی هر سطحی بدون توجه به مغناطیسی بودن یا نبودن آن تا حدود ۳۰ سانتیمتر به هوا پرتاب شود و البته آب، شن یا بتن فرقی نمیکند، افراد میتوانند با این وسیله پرواز کنند.
بی دلیل نیست که این هاوربرد را نمونهی نزدیک به واقعیت میدانند؛ چرا که شرکتی که پیگیر ساخت این هاوربرد است یک سمن یا NGO است که روی راکتهای استراتوسفری و بالنها فعالیت میکند، همچنین این شرکت یکی از کمپانیهای درگیر با پروژه Google Lunar X Prize بوده است و از همه مهمتر اینکه این دستگاه واقعا کار میکند!
گذشته از سابقهی این کمپانی، مشخصات تختهی پرندهی جدید نیز کاملا قابل باور به نظر میرسند و نشانی از ادعاهای عجیب و غریب در آن دیده نمیشود. برای تامین توان برخاستن کافی این تخته پرنده حدود ۳۶ پنکه با توان بالا حدود ۲۷۲ اسب بخار نیروی رانشی تولید میکنند که البته این توان بالا باتریها را حدود ۶ دقیقه به انتهای خود میرساند که در مدل سنگینتر دستگاه این زمان به حدود ۳ دقیقه میرسد.
بنابراین نمیتوان انتظار داشت که مسیر دانشگاه یا محل کار خود تا خانه را با این وسیله بپیمایید به ویژه اگر محدودیت سرعت شهری را نیز در نظر بگیرید! اما نحوهی کنترل این دستگاه نیز بسیار جالب است. شما میتوانید این تختهی پرنده را با کمک اپ اندروید یا iOS به کمک بلوتوث به دست بگیرید.
این تخته که از جنس کامپوزیت ساخته شده است ابعادی ۱۷۴ در ۷۶ در ۱۵ سانتی متری دارد که نمیتوان آن را در کوله پشتی جا داد چرا که وزن ۸۲ کیلویی آن حمل استاندارد توسط دو نفر را طلب میکند. البته با توجه به قیمت خرده فروشی ۱۹۹۰۰ دلاری که در مدل با شارژ سریع -با ۳۵ دقیقه عمر باتری بیشتر- به آن ۴۵۰۰ دلار دیگر نیز افزوده میشود و مسافت قابل پیمایش ۲ کیلومتری پیشنهاد ما برای حمل و نقل روزانه همچنان وسایل حمل و نقل عمومی خواهد بود!
با توجه به آنچه گفته شد میتوان گفت نزدیک ترین مدل تخته پرنده به دنیای واقعی هنوز با رسیدن به بازار مصرفی فاصلهی زیادی دارد، اما با توجه به روند رو به پیشرفت فناوری باتریها و البته فناوری پهپادها دور به نظر نمیرسد که به زودی این فناوری به مرحلهی ورود به بازار مصرفی نیز برسد.
در ویدیوی زیر میتوانید کارکرد این دستگاه را در عمل مشاهده کنید.
شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل، کارآگاه والاندر، فیلیپ مارلو و ژول مگره را حتما شما هم می شناسید. حداقل اسم یکی دوتایشان به گوشتان خورده. بله درست است، این ها کارآگاهانی هستند به غایت جذاب و دوست داشتنی با خصوصیات اخلاقی کاملا متفاوت. آنها فقط در یک چیز با هم شبیه هستند: هوش و ذکاوت! استعدادی کمیاب که باعث می شود راز جنایت های هولناک کشف شوند. معمار قتل های پیچیده گشوده شوند و مخاطبان در انتها مبهوت تیزبینی و هوش بالای آنها انگشت به دهان بمانند.
آگاتا کریستی، آرتور کانن دویل، ریموند چندلر، هنینگ مانکل و ژرژ سیمنون خالقان این کارآگاه های دوست داشتنی هستند و جالب است که شخصیت هایی که این نویسندگان خلق کرده اند، گاهی از خالق شان پیشی گرفته و شهرتشان عالم گیر شده. می گویند در انگلیس وقتی شرلوک هولمز در آخرین قسمت داستان های جنایی کانن دویل به قتل رسید خیلی از مردم لندن جلوی خانه هایشان پرچم سیاهی به نشانه سوگواری نصب کردند، به طوری که کان دویل مجبور شد ادامه جدیدی برای داستانش بنویسد و یا کارآگاه اولاندر آن قدر معروف شد که یکی از فیلسوفان بسیار سرشناس در واکنش به معروفیت او گفت: این لعنتی از من هم معروف تره! اما در واقعیت، ماجرا چطور است؟ واقعا کارآگاهانی به جذابیت و محبوبیت این شخصیت های داستانی وجود دارند؟ در این مطلب به معرفی چند کارآگاه معروف می پردازیم که بخش بزرگی از میراث پلیس های جهان مرهون خدمات آنهاست.
1- اولین کارآگاه جهان
به شهادت تاریخ، «فرانسیس ویدوک» اولین کارآگاه جهان به شمار می رود. او در سال 1775 در فرانسه دیده به جهان گشود. ویدوک زمانی سرباز بود ولی بعد از مدتی تبدیل به یک قمارباز شد و سرانجام جذب نیروی پلیس شد. تمام مهارت هایی که در طول زندگی کسب کرده بود کمکش کردند تا بتواند بالاخره تبدیل به کارآگاه شود. عده زیادی معتقدند که ویدوک اولین خالق بخش کارآگاهی اداره های پلیس، خالق اولین دفتر کارآگاه خصوصی و حتی خالق اولین داستان های کارآگاهی است. ویدوک دوست صمیمی انوره بالزاک، الکساندر دوما و ویکتور هوگو که از نویسندگان سرشناس فرانسوی محسوب می شوند بود و به روایت تاریخ، تمام این نویسندگان کارهای او را به دیده تمسخر نگاه می کردند. پلیس با او صادق نبود اما هر جا در می ماند، او را احضار می کرد.
2- کارآگاه مخوف
آنهایی که به فیلم های پلیسی علاقه دارند، احتمالا نام «جی اگار هور» یا به طور مخفف «جی ادگار» را شنیده اند. او به مدت 50 سال ریاست اف بی آی را بر عهده داشت، یعنی به اندازه حکومت شش رئیس جمهور.
پیش از آنکه اف بی آی تاسیس شود، جی ادگار به عنوان رئیس بازپرسی پلیس آمریکا کار می کرد. در سال 1953 بالاخره با تصمیم خودش اف بی آی تاسیس شد. کلنل گودارد برای تاسیس بخش علمی افی بی آی با او همکاری کرد و متدهای تجربی جی ادگار در حل معماهای بسیاری حتی بعد از خودش مورد استفاده قرار گرفت.
اگرچه شایعه های زیادی پشت سر او وجود داشت از جمله این که اف بی آی بیشتر از آنکه در خدمت حل مشکلات پیچیده باشد، شبیه یکی از شعب گشتاپوی آلمان نازی بوده که علیه هر کسی که به ضرر شخصیت های اصلی گرداننده اف بی آی قد علم کرده، اطلاعات جمع می کرده است.
یکی دیگر از شایعه هایی که پشت سر جی ادگار رواج داشت این بود که او اغلب از راه های غیرقانونی برای جمع آوری اطلاعات استفاده می کرده و شایعه دیگر درباره روابط نامشروع بود. ممکن است برخی از این شایعات واقعیت داشته باشند.
زمانی یکی از سناتورهای آمریکایی در اعتراض به روش کار اف بی آی در زمان ریاست او، شروع به افشاگری کرد. پلیس بلافاصله سناتور را دستگیر کرد و خواهان ارائه مدارک شد. سناتور که به پشتوانه همکارانش در کنگره پا پیش گذاشته بود به یکباره متوجه شد هیچ کدام از همراهانش حاضر به ارائه شهادت نیستند چرا که جی ادگار تک تک آنها را تهدید کرده بود در صورت همراهی با این سناتور رازهای مخفی شغلی و خانوادگی شان را افشا خواهد کرد طوری که نتوانند در آمریکا زندگی کنند.
سناتور بخت برگشته بالاخره به اتهام ادعاهای دروغین جی ادگار، بدنام و بی آبرو شد. جی ادگار، تا سن 27 سالگی، یعنی تا آخرین روز زندگی اش در سمت رئیس اف بی آی باقی ماند.
3- شرلوک هلمز آمریکایی
در سال 1871، مردی باهوش در یکی از شهرهای کوچک نیوجرسی متولد شد که سال ها بعد در آن ایالت و شهرهای اطراف به شهرتی بزرگ دست یافت.
الیس پارکر کارآگاه خصوصی بود اما اغلب معماهایی که او با آنها سر و کار داشت، مربوط به دزدی های خشن بودند. در آن زمان در غرب وحشی کلانترهای آمریکایی بودند که باید از جان و مال مردم آمریکا محافظت می کردند. کلانترهایی که یک ستاره حلبی به جلیقه شان می آویختند و کلاه کابویی به سر می گذاشتند و پوتین های مهمیزدار به پا می کردند اما گاهی از کشف جانیانی که جان مردم را به ستوه آورده بودند جا می ماندند، اما در نیوجرسی این مشکل یک راه حل قاطع پیدا کرد؛ الیس پارکر.
او واقعا ذره بین به دست شروع به تحقیق می کرد. نشانه ها و علامت های مشکوک را یادداشت می کرد و بالاخره دزد را پیدا می کرد. یکی از مهم ترین پرونده های او بر می گشت به یک آدم ربایی بزرگ. یکی از شخصیت های مهم شهر دزدیده شده بود کسی از سرنوشتش اطلاع نداشت. نزدیکان آن مرد دست به دامن پارکر شدند و او توانست مرد بیگناه را از دست آدم دزدها نجات دهد.
پارکر گاهی داستان هایی از ماجراهایی که خودش در حل آنها نقش داشت می نوشت و در روزنامه محلی نیوجرسی چاپ می کرد. معمولا سعی می کرد تا قبل از حل معما، اطلاعاتش را پیش خودش نگه دارد و وقتی به نتیجه نهایی می رسید لب باز می کرد. برای همین به «شرلوک هلمز آمریکا» معروف شده بود.
پارکر در اواخر عمرش تقریبا به مرز جنون رسیده بود و به حدی به حل معماهای جنایی وابسته شده بود که نمی توانست یک روز را بدون حل معما بگذراند. اما وقتی حس کرد توانایی اش در این کار کم شده و محبوبیتش رو به افول است تصمیم گرفت خودش جنایت ها و دزدی های هوشمندانه ترتیب دهد تا کلانترها را به دردسر بیندازد. اگرچه بالاخره معلوم شد که این ماجراها کار پارکر است و او نه تنها دوباره به اوج شهرت بازنگشت که برعکس مورد لعن و نفرین مردم قرار گرفت. پارکر بالاخره در سال 1940در گمنامی و در وضعیتی غم انگیز مرد.
4- خالقان سازمان سیا
آلن، ویلیام و رابرت پینکرتون، سه کارآگاهی بودند که اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شهرتی افسانه ای برای خودشان دست و پا کردند. شهرتی که همچنان در ذهن مردم زنده باقی مانده است. اگرچه ممکن است نام کوچک این سه نفر خیلی به یاد نمانده باشد ولی هر وقت کلمه پینکرتون ها آورده شود، غربی ها ناخودآگاه به یاد این سه کارآگاه می افتند که گاهی در نقش جاسوس و گاهی در نقش قاتلان اجیرشده و گاهی در نقش کارآگاه ظاهر می شدند.
نیمه دوم قرن نوزدهم زمانی بود که آمریکا درگیر جنگ های داخلی بود و این سه نفر به خوبی توانستند از این هرج و مرج، شهرتی بزرگ به دست بیاورند. مشهورترین پرونده آنها دستگیری یک جنایتکار حرفه ای به نام «جسی جیمز» بود. جسی جیمز راهزنی بود که گاهی به واگن های قطار حمله می کرد و گاهی به دلیجان های حامل پول دستبرد می زد. اگرچه در میان مردم محلی، جسی جیمز مردی بسیار محبوب بود و به نوعی یک رابین هود به شمار می رفت و برای همین نمی توان گفت که پینکرتون ها به خوشنامی شهره شده اند، اما یکی دیگر از کارهای مهم آنها تاسیس سازمان جاسوسی بود!
خیلی ها می گویند که پینکرتون اصلی، یعنی آلن، مردی روستازاده با سواد اندک بوده که تصادقا تبدیل به یک کارآگاه شده و بعدها با پیشنهاد حل چند پرونده با درآمد مشخص، توانسته خودش را تا حد یک کارآگاه خصوصی تمام وقت ارتقا دهد.
ویلیام و رابرت دو پسر آلن بوده اند و طبق مستندات حتی از پدرشان هم کارآگاهان مهارتی شده اند. آلن پینکرتون مردی بوده به شدت پایبند مذهب و اخلاقیات. او هیچ وقت رشوه نگرفت. به دنبال به دام انداخت برده های سیاه نرفت و به حقوق زنان بسیار احترام می گذاشت و شاید به همین دلیل بود که آنها در سال 1861، اولین کارآگاه زن تاریخ را در دفتر خصوصی شان استخدام کردند.
به جز پرونده جسی جیمز، کشف یک نقشه ترور که به منظور قتل رئیس جمهور آمریکا، آبراهام لینکلن، ترتیب داده شده بود هم جزو افتخارات پینکرتون ها به حساب می آید. می گویند که طراح اصلی سازمان جاسوسی آمریکا هم پینکرتون ها بوده اند و البته این خیلی دور از ذهن به نظر نمی رسد. چون آنها برای حل پرونده هایشان به آمریکای جنوبی، اروپا و آمریکای شمالی سفر می کردند و با باندهای زیادی آشنا بودند که باعث می شد اطلاعات سری زیادی راجع به گانگسترهای مخفی آمریکا که به نوعی دست نشانده دولتمردان هم بودند داشته باشند.
5- کارآگاه بی اخلاق
در سال 1861، در بالتیمور آمریکا، پسری زاده شد که در ابتدا حرفه خیاطی را برای خودش انتخاب کرده بود ولی به تدریج وارد دنیای جنایتکاران و تبهکاران شد. جنایتکارانی که سر و کارشان با جعل اسناد و مدارک قانونی و حتی بمب گذاری های تروریستی بود. کسانی که «ویلیام بورنز» را می شناسند معتقدند او کارآگاهی تک رو بود که سعی داشت با کارهای عجیب و غریب خود، قوانین رسمی را به چالش بکشد و نقص های آن را به دولتمردان گوشزد کند. اگرچه راه و روش او خیلی مورد پسند مردان قانون نبود.
بورنز هیچ ترسی از قانون شکنی نداشت و تنها هدفش حل معما بود، درواقع اخلاقیات برای ویلیام بورنز معنایی نداشت، برای همین او چندان در میان کارآگاهان خوشنام نیست و از بورنز به عنوان یک «کارآگاه کثیف» نام می برند. شاید الهام بخش میکی اسپلین برای خلق کارآگاه خشن و بی اخلاقش یعنی مایک هامر همین ویلیامز بورنز بوده باشد.
طبق ادعای بو سایت رسمی اف بی آی، ویلیام بورنز در جوانی جذب سازمان جاسوسی شد و مدتی بعد وقتی به اندازه کافی به شهرت رسید، دفتر کارآگاهی بین المللی اش را تاسی کرد. او استعداد خاصی در نگارش داستان های پلیسی داشت و گاهی یک ستون ثابت در روزنامه های پرخواننده کارآگاهی را به خودش اختصاص می داد.
یکی از مهم ترین پرونده های او مربوط به قاچاق سوخت بود که یکی از دولتمردان وقت آمریکا هم در آن دخیل بود و باعث شد او حسابی معروف شود. بورنز در سال 1924 خودش را بازنشسته کرد و بقیه عمرش را به نوشتن داستان هایی مبتنی بر تجربیات واقعی خودش گذراند. او در سال 1932 در سن 73 سالگی درگذشت. یکی از همکاران بورنز، ویلیام فلین بود که علاوه بر شباهت در اسم شان، دو شباهت دیگر هم داشتند. هم بورنز و هم فلین، به خاطر داشتن سبیل های خاص معروف بودند و هم چنین هر دو نفرشان محبوب «تئودور روزولت»- رئیس جمهور وقت آمریکا- بودند.
6- شکارچی خائنان
مردان آمریکایی هر جا نام دفتر کارآگاهی «ساتون» به میان بیاید باید حسابی حواسشان را جمع کنند. «ربکا ساتون» اولین بار دفتر کارآگاهی اش را با این نیت راه اندازی کرد که بتواند یک کارآگاه پلیسی که تمام کارمنداش را زنان تشکیل می دهند، تاسیس کند.
تمام کارآگاهان دفتر ربکا ساتون، زن هستند و به ادعای خودش تمام آنها طوری آموزش دیه اند که می توانند در موقعیت های خطرناک از خودشان به راحتی دفاع کنند. البته حرفه این کارآگاهان ایجاب می کند که به تمام فنون رزمی و دفاع شخصی، مسلط باشند زیرا آنها شکارچی مردان خائن هستند! در نتیجه برای این که بتوانند چنین کسانی را گیر بیندازند یا از آنها عکس تهیه کنند سر و کارشان به جاهای بدنام و محله های بعضا خطرناک می افتد.
دفتر کارآگاهی ساتون هر ساله با تعداد زیادی متقاضی که می خواهند جز کارمندان او باشند مواجه می شود.
به عقیده ربکا اگرچه کار او خیلی پردرآمد نیست ولی کمک خوبی به حفظ اخلاقیات در جامعه می کند! پلیس هم از مشاوره ها و تجربیات او بی بهره نمانده و هرگاه که با پرونده پیچیده ای راجع به پدیده زنان خیابانی یا دلالان مواد مخدر مواجه می شود از کارآگاهان با تجربه دفتر ساتون بهره می گیرد.
7- کارآگاه داستان نویس
و اما یکی از نویسندگانی که در ابتدای این یادداشت از او نام بردیم، «ریموند چندلر» بود، او خودش زمانی یک کارآگاه بود. فیلپ مارلو حاصل تجربیات زیاد چندلر در کشف و حل معماهای جنایی و کلاهبرداری بود. اما او زندگی پرفراز و نشیبی داشت. چندلر در ابتدا در نقش یک نماینده شرکت بیمه مشغول به کار شد اما وقتی تب طلا تمام کالیفرنیا را فرا گرفت، تصمیم گرفت جوینده طلا بشود. او درست یک روز بعد از زلزله بزرگ کالیفرنیا، به این ایالت رسید و تصمیم گرفت به جویندگان مردم در زیر آوار بپیوندد. پس از آن بود که فهمید به شغل کارآگاهی علاقه دارد. چندلر مدت زیادی با کارآگاه معروف ویلیام بورنز همکاری می کرد تا بالاخره توانست دفتر کارآگاهی خودش را تاسیس کند.
یکی از بزرگ ترین پرونده هایی که به چندلر پیشنهاد شد حل پرونده قتل سر هاری اواکس در سال 1943 بود اگرچه او نتوانست آن را حل کند و این پرونده برای همیشه حل نشده باقی ماند. چندلر شهرت زیادی در آمریکا و انگلستان داشت و پلیس برای شخصیت هوشمندش احترام خاصی قائل بود. چندلر اولین کسی بود که در سال 1911 از دستگاه ضبط صوت در طول بازجویی هایش استفاده کرد. او بالاخره در سال 1959 در حالی که کارآگاه معروفش فیلیپ مارلو محبوب خوانندگان شده بود دیده از جهان فروبست.
8- کارآگاه شگفت انگیز
«جاناتان ویچر» در سال 1814در لندن متولد شد. او یکی از هشت کارآگاهی بود که برای اولین بار به خدمت اسکاتلندیارد انگلیس درآمدند. او خیلی زود به عنوان کارآگاهی شگفت انگیز معروف شد. ویچر یکی از معدود شخصیت های انگلیسی است که راجع به زندگی اش و پرونده هایی که حل کرده داستان ها و فیلم های زیادی ساخته شده و حتی چازلز دیکنز هم راجع به او داستان نوشته، اگرچه شهرت او بعد از این که یکی از خواهرزاده هایش را به قتل خواهر تازه متولد شده اش متهم کرد خراب شد.
پلیس معتقد بود خود ویچر قاتل است زیرا او برای اثبات قتل هیچ مدرکی در دست نداشت ضمن این که ماموران پلیس بعدها موفق شدند چند مدرک را که خود ویچر از چشم پلیس مخفی کرده بود پیدا کنند. رسانه ها ادعای ویچر را درباره قاتل بودن دختر 16 ساله قابل قبول نداشتند و درباره اش چیزهای وحشتناکی نوشتند. اگرچه بعدها خود دختر به قتل اعتراف کرد و به اعدام محکوم شد ولی دیگر خیلی دیر شده بود چون شهرت جاناتان ویچر به شدت آسیب دیده بود و دوران طلایی اش به سر آمده بود.
برخی از محققان می گویند که ویچر بعد از آنکه خواهرزاده اش به قتل اعتراف کرد دوباره به حرفه سابقش بازگشت و به عنوان کارآگاه خصوصی مشغول کار شد. او رد سال 1881 در حالی که از تمام فعالیت های کارآگاهی بازنشسته شده بود در سن 67 سالگی مرد اگرچه خواهرزاده اش هرگز اعدام نشد و 20 سال بعد در زندان مرد.
9- متخصص اسلحه
«کلنل کالوین گودارد» شهرتش را در ماجرای قتل عام خیابان ولنتاین به دست آورد؛ زمانی که هفت مرد که مقابل یک گاراژ به صف نشسته بودند، توسط یک قاتل فراری به رگبار بسته شدند. پلیس از حل معمای این قتل عام درمانده شده بود که ناگهان گودارد وارد میدان شد و با بررسی گلوله هایی که از اسلحه قاتل شلیک شده بود و جست و جوی سرنخ های وابسته به نوع اسلحه، توانست قاتل را پیدا کند. از آن به بعد، هر جا قتلی بزرگ و پیچیده رخ می داد که نیاز به یک اسلحه شناس داشت، گودارد پا به گود می گذاشت. یکی از مهم ترین پرونده های او، مربوط به باند آلکاپون بود. در آن زمان، هنوز متخصص اسلحه شناسی و همین طور آزمایشگاه بالستیک و حتی آزمایشگاه بررسی بقایای جا مانده در صحنه جرم در اداره پلیس آمریکا راه اندازی نشده بود.
بالاخره در سال 1931، عده ای از علاقه مندان به تشکیل این بخش در اداره پلیس با کمک یکدیگر، مبلغی جمع آوری کردند و به دانشگاه نورت وسترن پیشنهاد دادند تا رشته ای به نام آزمایشگاه پلیس عملی (شاخه ای از علوم پلیس که مرتبط با مستندات آزمایشگاهی است) را تاسیس کند. سپس از گودارد دعوت کردند تا سرپرستی هیات علمی این شاخه را برعهده بگیرد و به این وسیله، گودارد به عنوان بنیانگذار این بخش مهم در تحقیقات پلیسی شناخته شد. شاید اگر تلاش های او نبود اهمیت کشف مدارک از صحنه جرم هیچ گاه به این اندازه معلوم نمی شد و هنوز خیلی از پرونده های جانیان به خاطر نبود روشی علمی برای تشخیص مدارک جرم مثل اثر انگشت، بقایای انسانی مثل پوست، مو و خون در صحنه جرم و یا انواع اسلحه های سرد و گرم حل نشده باقی می ماند.
10- کارآگاه صبور
هنوز کسی سعی نکرده این ادعا را اثبات یا رد کند ولی شایعه های زیادی وجود دارد که می گویند الهام بخش ژرژ سیمنون برای خلق کارآگاه مگره معروف، یک کارآگاه واقعی به نام «مارسل گویلام» بوده است. مارسل فرزند یک حقوقدان متوسط الحال در یکی از شهرهای حومه پاریس بود که بعدا به پاریس مهاجرت کرد، گویلام هم مانند خیلی از کارآگاهان خصوصی اول به خدمت اداره پلیس درآمد و بعدها با حل پرونده ای معروف به شهرت رسید. یکی از معروف ترین پرونده هایی که او به تنهایی در حل آن نقش داشته مربوط به قتل مرموز پدر یک خانواده بود که به خاطر مصرف یک نوشیدنی سمی رخ داده بود.
اقای نوزیر و همسرش در یک شب، مسموم شدند اما مارسل فهمید که هدف قتل، تنها پدر خانواده بوده است. او با انجام تحقیقات جانبی راز کثیفی را در آن خانواده کشف کرد. او متوجه شد که نوزیر به دخترش ویولت تجاوز می کرده و همین مساله انگیزه قتل او شده است. این پرونده در سال 1933 فرانسویان را دچار شک کرد.
یکی دیگر از پرونده های مارسل قاتل زنجیره ای به نام «هنری لاندرو» بود که به خاطر ثروت و نفوذی که در میان دولتمردان داشته به راحتی نمی شد او را متهم کرد. اگرچه رسانه های فرانسوی مارسل گویلام را به خاطر دستگیری لاندرو تحت فشار قرار دادند اما او با صبر و حوصله توانست او را به خاطر جرم های متعددش دستگیر کرده و تحویل قانون دهد.
11- قهرمان امروزی
در سال 1996، یکی از بازپرس های اداره پلیس نیویورک تبدیل به یکی از مدل های مشهوری شد که نویسندگان برای خلق کارآگاهان پلیسی برای فیلم ها و داستان هایشان از آن سود می جستند.
مک کنا، شهرتش را مدیون حل کردن یک پرونده تصادفی بود، او زمانی که ساعت دو نیمه شب از محل کارش به خانه اش بر می گشت با مردی مواجه شد که هراسان از در گاراژ بزرگی بیرون می دوید و با صدای بلند درخواست کمک می کرد.
بازپرس مک کنا ماشینش را نگه داشت و از مرد، هراسان علت ترس و فرارش را پرسید. او گفت که سه دزد در گاراژ هستند و می خواهند یک مرسدس بنز را بدزدند.
یک کنا از مرد خواست به پلیس تلفن کند و خودش به تنهایی وارد گاراژ شد، دزدها سوار مرسدس بنز شده بودند که مک کنا سر رسید و یک تعقیب و گریز خطرناک بین آنها اتفاق افتاد. او توانست دزدها را طوری معطل کند تا همکارانش برای کمک به او سربرسند.
در نهایت دو دزد دستگیر شدند و یکی از آنها فرار کرد. مک کنا که دچار وسواس نسبت به پرونده شده بود آنقدر پیگیر شد تا بالاخره چند مظنون دستگیر شدند. پلیس از مک کنا خواست پشت آینه مخصوصی که متهمان از آن سویش معلوم بودند بایستد و سعی کند مظنون اصلی را تشخیص دهد.
او زیر بار نرفت و خواست تا با آنها رو در رو ملاقات کند، اگرچه این کار خطرناک بود اما مک کنا ریسک آن را بر عهده گرفت و به اتاق بازجویی رفت و ماجرای آن شب را با جزییات کامل شرح داد. او حتی گفت که دزد فراری چه چیزی پوشیده بود. رفتار شجاعانه مک کنا باعث شد که مظنون اصلی خودش را لو بدهد و او به عنوان یک پلیس نترس و باهوش در ذهن مردم جا خوش کند. او هم اکنون با دریافت بالاترین دستمزد که مختص کارآگاهان حرفه ای است در زمره کارآگاهان درجه یک خصوصی دنیا مشغول به کار است.
12- تعقیب گر زودیاک
اگر شما طرفدار بازرس «کالاهان» با بازی استیو مک کویین باشید باید بدانید که شخصیت او کاملا از یک کارآگاه واقعی الگوبرداری شده است. در فاصله سال های 1952 تا 1983 کارآگاه «دیو توچی» یکی از سرشناس ترین چهره های پلیس اداره سانفرانسیسکو بود. توچی علاوه بر شهرت حرفه ای به خاطر شیوه لباس پوشیدن و خصوصیات رفتاری اش معروف بود. توچی یکی از کسانی بود که برای حل پرونده قاتل زنجیره ای آن زمان یعنی زودیاک تلاش می کرد، اگرچه زودیان هیچ وقت شناخته نشد ولی توچی توانست نزدیک ترین مظنون درگیر در این پرونده را شناسایی کند. تنها علت ناشناخته ماندن زودیاک، فقدان مدارک کافی بود. با این حال، توچی در سال های بعد موفق شد قاتل زنجیره ای «گورخری» را دستگیر کند. یک گانگستر سیاه پوست که در اعتراض به تبعیض نژادی به شکل تصادفی تعدادی از مردان سفیدپوست را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود.
ابعاد رسوایی اخیر فولکسواگن برای آلودگی موتورهای دیزلیاش، به نظر در تاریخ خودروسازی بیسابقه است. البته این کمپانی عذرخواهی کرده و به روند معمول توسعه خود ادامه میدهد، ولی این تخلّف گسترده و سیستماتیک از قوانین، خبر بدی برای بزرگترین خودروساز جهان است.
علیرغم همه جریمهها، مجازاتها و دستورالعملهای قانونی، این شاید اولین و یا حتی مرگبارترین رسوایی تاریخ اتومبیل نباشد. در واقع، یک سری رسوایی دیگر که چندان با دوره کنونی فاصله ندارند، میتوانند از نظر وسعت و مشکلات سازمانی، «دیزلگیت» را به چالش بکشند.
البته در اینجا قصد نداریم وارد جزئیات زمینخوردن GM که برخی آن را مخفف "Government Motors” میدانند و یا بستههای قبل از رکود شویم. در ادامه، نگاهی خواهیم داشت به ۸ نمونه از رسواییهای «مکانیکی» که تاکنون دامان صنعت اتومبیل را گرفتهاند.
خطرناک در هر سرعتی؛ مرگ شورولت کوروِر
مدل بدنام «کوروِر» از شورولت، یکی از ناهنجاریهای دنیای اتومبیل زمان خودش بوده است. این خودرو با قرار دادن یک موتور شش سیلندر تخت در عقب، در واقع یک نسخه امریکایی از «پورشه» را تداعی میکرد.
ولی کمتر کسی از شورولت کورور به عنوان یک سدان اسپورت و چابک یاد میکند؛ چرا که در سال ۱۹۶۵، فعال دفاع از حقوق مصرفکنندگان، رالف نِیدر (Ralph Nader)، کتاب خود را با عنوان «خطرناک در هر سرعتی» منتشر کرد که یک هجمه واقعی به کاستیهای ایمنی در صنعت خودروسازی امریکا بود و «کورور» نیز در سیبل این ماجرا قرار داشت.
یک طراحی ناپایدار برای محور نوسان عقب برای سیستم تعلیق، یک سسیستم متغیر فشار باد لاستیک به منظور کاهش کمفرمانی و مقابله با بیشفرمانی و برداشتن محور نوسان جلو توسط تیم مدیریت مهندسی شورولت، از جمله مواردی در «کورور» بود که باعث شد «نیدر» این خودرو را به عنوان بهترین نامزد عنوان «خطرناکترین خودرو» معرفی کند.
در نتیجه، آمار فروش این مدل به سرعت از حدود ۲۲۰ هزار دستگاه در سال ۱۹۶۵ به ۱۵ هزار دستگاه در سال ۱۹۶۸ تقلیل پیدا کرد. همچنین عصبانیت اجتماعی ناشی از این موضوع، باعث شد تا «قانون ملی ایمنی وسایل نقلیه موتوری و ترافیک» در سال ۱۹۶۶ در امریکا به تصویب برسد.
کبابپز با گنجایش ۴ نفر؛ افتضاح مخزن سوخت فورد پینتو
اگر در دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی در جادههای امریکا رانندگی میکردید، قانون «فاصلهگرفتن از پینتو» تنها چیزی بود که همه آن را رعایت میکردند. مدل محبوب و اقتصادی فورد در اوایل دهه ۷۰ میلادی و پس از بحران سوخت، فروش بسیار خوبی را تجربه کرد و این به لطف فاکتورهایی چون طراحی فضای بهینه، مصرف سوخت پایینتر از حدّ متوسط و قیمت مناسب بود.
امّا در این میان، فورد یک موضوع حیاتی را از دیگران مخفی کرده بود؛ رازی که باعث میشد که اقدامی مانند «تقلب در تست آلودگی» چیزی مثل یک «اشتباه صادقانه» به نظر برسد.
سازمان ملی ایمنی ترافیک بزرگراههای امریکا (NHTSA) مدل پینتو را از سال ۱۹۷۴ مورد بررسی قرار داد و پس از اینکه متوجه شد که مخزن سوخت پینتو میتواند در اثر یک تصادف از هم گسیخته شده و موجب یک آتشسوزی مرگبار در اثر نشت سوخت شود، در سال ۱۹۷۷ برای برخورد با کمپانی وارد عمل شد. در فورد پینتو، مخزن بنزین در بین محور عقب و سپر قرار میگرفت و احتمال شکستگی بخش بالای باک در اثر ضربه تصادف از عقب وجود داشت.
NHTSA همچنین دریافت که فورد نهتنها از وجود این مشکل خبر داشته، بلکه این کمپانی پس از بررسی اقتصادی پرداخت جریمههای قانونی احتمالی در برابر هزینه حل این مشکل در خط تولید، از طراحی دوباره این قسمت از خودرو صرفنظر کرده است؛ چیزی که مطمئناً بدتر از تقلب در آزمایش تست آلودگی است.
گزارش ناقص تلویزیونی و شتاب ناخواسته آئودی
با پخش یک گزارش ناقص از برنامه «۶۰ دقیقه» در شبکه تلویزیونی CBS در امریکا، این احتمال میرفت که آئودی نتواند قرن بیست و یکم را در بازار امریکا آغاز کند. در طول سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ میلادی، آئودی برای ۵ هزار مدل از خودروهایش فراخوان اعلام کرد. گزارشها حاکی از این بود که این خودروها به صورت ناگهانی، شتابی ناخواسته پیدا میکنند؛ چیزی که باعث شده بود ۶ نفر جان خود را از دست بدهند و ۷۰۰ تصادف نیز به وقوع بپیوندد.
در همین حال، NHTSA در حال بررسی ۵۰ مدل دیگر از ۲۰ خودروساز مختلف، برای همین مشکل بود، ولی دستاندرکاران «۶۰ دقیقه» به فکر بررسیهای بیشتر نبودند و یا اینکه نمیخواستند چنین کاری انجام دهند.
در یک گزارش ویژه با عنوان «خارج از کنترل» که در سال ۱۹۸۶ از برنامه ۶۰ دقیقه پخش شد، ۶ نفر مصاحبهکننده آئودی را برای این «شتاب ناخواسته» بازخواست میکردند. آنها تا به اینجا نیز پیش رفتند که تصویری از این واقعه را برای نمایش در گزارش بازسازی کردند.
با این حال، آنها نتوانستند این حقیقت را که خودروی مورد استفاده آنها دستکاری شده است، از دیگران پنهان کنند. آئودی خیلی خوششانس بود که از این «رسوایی» جان سالم به در برد و حالا هم تبدیل به یکی از برندهای قدرتمند و محبوب آلمانی در بازار ایالات متحده شده است.
جدایی تایرهای «فایر استون» از «فورد اکسپلورر»
در این سال، فایر استون فراخوان گستردهای برای تایرهای خود ارائه کرد؛ تایرهایی که بیشتر در مدلهای کاربردی و اسپورت استفاده شده بودند.
فورد و فایر استون تقریباً از همان اوایل تأسیس، رابطه نزدیکی با یکدیگر داشتند. این دو به عنوان بزرگترین خودروساز و بزرگترین تولیدکننده تایر در امریکا، رابطهای سودمند در قرن بیستم تشکیل داده بود و این رابطه حتی به ازدواج ویلیام کلی فورد (William Clay Ford Sr.) و مارتا پارکه فایر استون (Martha Parke Firestone) در سال ۱۹۴۷ منجر شد. ولی در ماه می سال ۲۰۰۰، همهچیز تغییر کرده بود.
اعتبار فایر استون به خاطر رسوایی دهه ۱۹۷۰ میلادی که شامل ۵۰۰ تایر رادیال و احتمال جداشدن آجها از آنها، خدشهدار شده بود. بر این اساس، NHTSA به هر دو کمپانی فورد و فایر استون در مورد نرخ بالای خرابی تایرها در اکسپلورر، مرکوری مانتینیر و مزدا ناواجو هشدار داد.
در این زمان، آینده بسیار تاریک به نظر میرسید. فورد این مشکل را بررسی کرد و دریافت که تایرهای ۱۵ اینچی و مخصوصاً آنهایی که در «دِکِیتر» ایالت ایلینویز ساخته شدهاند، دارای نرخ بالایی از فرسودگی و جدا شدن آجها هستند. این تایرها میتوانستند در سرعتهای بالا از هم گسیخته شوند و در واقع، موجب مرگ حدود ۲۵۰ نفر و هزاران آسیب جسمانی دیگر شدند.
در این میان، فورد امکان این را داشت که تمام تقصیرها را به گردن «فایر استون» بیندازد، ولی این مدل «اکسپلورر» بود که با طراحی سنگین بخشهای بالایی بدنهاش، استعداد وارونهشدن در تصادفات را داشت.
این زوج کمپانیها، دادگاههای زیادی را پشتسر گذاشتند و فایر استون برای ۲/۸ میلیون تایر فراخوان انجام داد. در حال حاضر، فورد برای بسیاری از مدلهای جدیدش از تایرهای «بریجستون» استفاده میکند.
خبر ترمز فوری: فرار تویوتا و لکسس از مشکل خودروهایشان
این نمایندگی آماده بود تا پس از اعلام فراخوان جهانی تویوتا برای مشکل ترمزهای پریوس ۲۰۱۰ و دیگر مدلهای هیبریدی، در این زمینه به خریداران کمک کند.
این مسئله در ابتدا ابعاد کوچکی برای این خودروساز بزرگ ژاپن داشت، ولی چیزی که در ابتدا به عنوان یک مشکل کوچک به نظر میرسید، در نهایت منجر به یک فراخوان گسترده برای تویوتا شد.
بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹، شکایتهای زیادی از خرابی مدلهای تویوتا و لکسس به NHTSA گزارش شده بود. این شکایتها در رابطه با تمایل خودروها به شتاب ناگهانی بود که البته منشأ بیشتر آنها «خطای کاربری» تشخیص داده شد.
تویوتا نیز با پیشنهاد استفاده از کفپوشهای مناسب برای تمام شرایط آبوهوایی و به منظور ایجاد شفافیت بیشتر در پدالها، یک راهحل جزئی برای حل این مشکل انجام داد.
چندی بعد، در آگوست سال ۲۰۰۹، مارک سیلور (Mark Saylor)، افسر پلیس جادهای کالیفرنیا در حالی که با خانوادهاش در یک نمونه کرایهای از لکسس ES350 در «سن دیگو» رانندگی میکرد، متوجه شد که ترمز کاراییاش را از دست داده و همینطور، این خودرو، شتابی غیرقابلکنترل پیدا کرده است. «سیلور» در بزرگراه به یک کامیون برخورد کرد و همه سرنشینان در این لکسس کشته شدند. این تصادف، در ابعادی گسترده و ملی در امریکا موردتوجه قرار گرفت.
متعاقباً تویوتا تعداد ۷ فراخوان جداگانه برای محصولاتش ارائه داد که تقریباً ۱۰ میلیون وسیله نقلیه را در بر میگرفتند. تویوتا در این خودروها، کفپوشها و کارپتهایی را که موجب «تداخل در پدال» شده بودند، تعویض کرد.
ولی این مشکل هنوز تا «حل شدن» فاصله زیادی داشت و در سال ۲۰۱۳، یکی از کارمندان سابق تویوتا در یک اظهارنظر شخصی، تویوتا را به پوشاندن حقایق و فریب مقامات دولتی متهم کرد. وزارت دادگستری امریکا از سال ۲۰۱۰ تحقیقاتش را در این مورد آغاز کرد و به دنبال آن، کمپانی تویوتا به خاطر ارائه اطلاعات گمراهکننده به NHTSA مبلغ ۱/۲ میلیارد دلار جریمه شد.
همچنین تویوتا مجبور شد ۱/۲ میلیارد دلار دیگر نیز به رانندگان تویوتا که گفته میشد کسری از ارزش خودروهایشان را به خاطر این رسوایی از دست دادهاند، پرداخت کند. احتمالاً تویوتا در شرایطی بوده که برای خلاصشدن از آن، همهچیز را قبول میکرده است و بقیه هم از «داغبودن تنور» استفاده کردهاند.
شرایط احتراق؛ افتضاح سوئیچ استارت جنرالموتورز
اگر در طول یک سال و نیم گذشته خبرهای مربوط به دنیای اتومبیل را دنبال کرده باشید، احتمالاً با این رسوایی خاص، آشنایی زیادی داشته باشید. در فوریه ۲۰۱۴ میلادی، جنرالموتورز حدود ۸۰۰ هزار دستگاه شورولت کبالت و پونتیاک G5 را برای مشکلی در سوئیچ استارت که میتوانست موتور را در هنگام رانندگی خاموش کند، فراخوان کرد. در نتیجه، این امکان وجود داشت که از باز شدن کیسههای هوا در هنگام تصادف جلوگیری شود و همینطور، تمام سیستمهای دستیار راننده از کار بیفتند.
ماری بارا (Mary Barra)، مدیرعامل جنرالموتورز (در سمت چپ) و انتون ولیوکاس (Anton Valukas)، رئیس تحقیقات داخلی فراخوانهای جنرالموتورز به سؤالات مربوط به ارزیابیها در نشست انجمن «انرژی و تجارت خانگی» در «کپیتال هیل» در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۴ در واشگنتن امریکا گوش میدهند.
مطرحشدن این مشکل تا سطح کنگره امریکا نیز پیش رفت و منجر به فراخوان نزدیک به ۳۰ میلیون دستگاه از محصولات جنرالموتورز در سراسر جهان شد. «ماری بارا»، مدیرعامل جنرالموتور به خاطر این مسئله که منجر به مرگ حداقل ۱۶۹ نفر شده بود، در تنگنای زیادی قرار گرفت.
این در حالی بود که جنرالموتورز، حداقل یک دهه قبل از فراخوان، از این مشکل آگاهی داشت. البته «بارا» و کمپانیاش این امکان را داشتند که تقصیر را متوجه روشهای «جنرالموتورز قدیمی» و قبل از وامهای دولتی کنند. علیرغم ۹۰۰ میلیون دلار جریمه و همچنین ۵۰۰ میلیون دلار دیگر به عنوان خسارت در دادگاه مدنی، جنرالموتورز هماکنون بیش از هر زمان دیگری به تولید و فروش محصولاتش ادامه میدهد. به نظر میرسد که خریداران خودرو در امریکا، حافظه کوتاهمدت بسیار ضعیفی داشته باشند.
ترکیدن کیسه هوا؛ رکورد فراخوان هوندا و تاکاتا
فراخوان کیسههوای تاکاتا، از نظر ابعاد، بزرگترین وسعت را در طول تاریخ داشته و نزدیک به ۳۴ میلیون دستگاه وسیله نقلیه را در سراسر جهان در بر گرفته است. البته مرکز این رسوایی، در واقع «هوندا» بوده است؛ کمپانیای که تا همین چند وقت اخیر سهام عمده تاکاتا را در اختیار داشته است. رسانهها در پوششی که از این رسوایی ارائه میدادند، بیشتر از همه، نام «هوندا» را بر زبان میآوردند.
این تصویر که متعلق به تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۴ میلادی است، لوگوس قطعهساز ژاپنی، «تاکاتا» را نشان میدهد که در مراسمی در «یوکوهاما»، حومه شهر توکیوی ژاپن به نمایش گذاشته شده است.
مطابق گفته تاکاتا، نقص کیسههای هوا، تنها در مدلهای هوندا با بیش از ۱۰۰ آسیب جسمانی و ۸ مورد مرگ افراد مرتبط بوده است. این در حالی است که این آسیبها در سایر خودروسازان که نامهایی چون بامو، کرایسلر، فورد، مزدا، نیسان، جنرالموتورز و تویوتا نیز در بین آنها به چشم میخورد، میتوانند بیشمار باشند.
با به میان آمدن نام خودروسازان دیگری که تحتتأثیر این مشکل قرار گرفته بودند، اندکی از فشار افکار عمومی بر روی هوندا کاسته شد؛ با این حال، مدیرعامل هوندا هزینه این «رسوایی» را پرداخت کرد و استعفا داد.
رسوایی روزافزون موتورهای دیزلی فولکسواگن
در حالی که جزئیات «بزرگترین رسوایی تاریخ دنیای اتومبیل» انتشار مییابند، شرایط برای فولکسواگن بد و بدتر میشود. در هنگام تنظیم این نوشته، مارتین وینترکورن (Martin Winterkorn) از سِمَت مدیرعاملی خود در کمپانی استعفا داده است. ولی مشکلات فولکسواگن، فراتر از اینها هستند.
در گزارشی دیگر میخوانیم که این «ابزار شکست» در ECU خودروهای دیزلی به گونهای برنامهریزی شده که شرایط حضور در انجام آزمایش آلودگی را تشخیص دهد و سطح آلودگی را مطابق با آن تنظیم کند.
برخی از موتورهای دیزلی در مدلهای TDI فولکسواگن با استفاده از یک نرمافزار، استانداردهای آلودگی را در حین انجام تست در بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵ دور میزدند.
البته در مورد «نحوه» عملکرد این فریبکاری در موتورهای دیزلی فولکسواگن اطلاعات زیادی ارائه شده، ولی اینکه واقعاً «دلیل» انجام این کار چه بوده، چیزی است که احتمالاً در آینده حرفهای بیشتری در مورد آن خواهیم شنید
گروهی از محققان بریتانیایی با مطالعه بر روی رفتارهای دلفینها و روش ارتباط سازی آنها در زیر آب دریافتند که این جانداران به طور شگفتانگیزی قادرند تا تصاویر را از طریق امواج سونار منتشر کنند.
محققان در این مطالعه دریافتند که دلفینها میتوانند به کمک میکروفونهای داخلی و قدرت تفکیک و تصویرسازی پیچیده در مغز از امواج صوتی دریافتی از سایر دلفینها تصویر تهیه کنند.
محققان با تبدیل سیگنالهای صوتی دلفینها در استخرهای آموزشی دریافتند که این جانداران قادرند تا دنیای زیر آب را فقط با امواج صوتی مشاهده کنند.
جک کاسویتزف، متخصص جانورشناسی در مورد این اکتشاف اظهار کرد: برای روشن شدن قدرت دلفینها در شناسایی اشیاء زیر آب از یک داوطلب خواسته شد تا به صورت آزمایشی در زیر آب ثابت باقی بماند، سپس محققان با استفاده از گیرندههای صوتی موجود در زیر آب و نرمافزار تبدیل امواج صوتی به تصویر موفق به کشف قابلیت دلفینها در انتقال تصاویر شدند.
وی در ادامه افزود: برای اولین بار است که محققان موفق به شناسایی قدرت بینظیر دلفینها در شناسایی جانداران زیر آب و انتقال تصاویر به صورت سیگنال به سایر هم زیستان شدند.
محققان دانشگاه جورجیا برای اولین بار موفق به ساخت نوعی پارچه شدند که با وزش باد، برق تولید میکند.
محققان با تولید پارچه مبدل انرژی مکانیکی به برق ایده تولید انرژی از پرچم در حال اهتزاز را عملی کردند.
تولید انرژی اقتصادی با پارچههای مبدل در مقیاس زیاد به کمک بالنها با بالا بردن سطح پارچه و ارتفاع از زمین امکانپذیر میشود.
باد در ارتفاعات بالاتر سریعتر و به طور پیوسته جریان دارد، اما امکان استفاده از این جریان رایگان برای توربینهای مبدل باد در سطح زمین میسر نیست.
تاکنون شرکتهای بسیاری ایده ساخت توربینهای شناور، کایت و هواپیماهای مجهز به توربین را برای شکار جریان باد پرانرژی ارتفاعات بالا طراحی و آزمایش کردهاند اما هیچیک از این روشها بازده کافی ندارند.
پروفسور ژانگ لین وانگ، مهندس مواد از دانشگاه جورجیا در مورد فناوری پارچههای مبدل عنوان کرد: تمامی روشهای معرفی شده برای تبدیل جریان قدرتمند باد در ارتفاعات بالا از نظر تئوری و عملی قابل اجرا نیستند اما با استفاده از پارچههای سبک و ارزانقیمت میتوان از این جریان رایگان اما قدرتمند، انرژی الکتریکی برداشت کرد.
وی در مورد عملکرد پارچه مبدل در تولید برق عنوان کرد: پرچم تولید شده با روش برق مالشی، انرژی الکتریکی تولید میکند. هنگامی که سطح دو ماده مختلف یکدیگر را لمس کنند، الکترونها از یک سطح به سطح دیگر منتقل میشوند.
پرچم مبدل ساخته شده توسط محققان دانشگاه جورجیا در مقیاس آزمایشگاهی تولید شده و حدود 1.5 سانتیمتر عرض و 30 سانتیمتر طول دارد.
بر اساس نتایج یک مطالعه جدید، افرادی که از گلودردهای مکرر رنج میبرند ممکن است برای خلاصی از این درد به عمل جراحی حذف لوزه روی آورند.
در این مطالعه افرادی که تحت تانسیلکتومی (عمل جراحی حذف لوزهها) قرار میگیرند گلودردشان کاهش یافته، روزهای فعالیت بیشتری دارند و در مجموع کیفیت زندگیشان ارتقا مییابد.
گوتز سنسکا، دستیار نویسنده از بیمارستان مارین در گلزنکیرشن واقع در آلمان، با مطالعه بر روی بیماران تاثیرات طولانی مدت تانسیلکتومی را در سلامت بیماران بررسی کرد.
این مطالعه که در مجله بینالمللی Deutsches Ärzteblatt منتشر شده است، شامل بررسی 114 بزرگسال است که در سال 2004 تحت عمل تانسیلکتومی قرار گرفتند. از آنها درخواست شد قبل از عمل و 14 ماه تا حتی 7 سال بعد از عمل چندین پرسشنامه را پر کنند که در این پرسشنامهها درباره بازگشت گلودرد یا کیفیت زندگی آنها سوال شده بود.
پس از مقایسه پاسخها مشخص شد شرکتکنندگان در این مطالعه که 10 بار در سال به گلودرد دچار میشدند گلودردشان بعد از عمل به دو بار در سال کاهش یافته است به طوری که این افراد بعد از عمل به طور میانگین تعداد دفعات ویزیت پزشکشان از پنج بار در سال به یک بار تقلیل یافت.
طبق یافتههای حاصل از این مطالعه بازگشت گلودرد بعد از عمل ممکن است اتفاق بیفتد، اما فرد طی یک دوره بسیار طولانی مدت ارتقای سلامتی خویش را تجربه خواهد کرد و دیگر نیازی به درمانهای مختلف نداشته و رضایت بیشتری از زندگی دارد.
نتایج تحقیقات جدید نشان میدهد کوچک جثه بودن افراد منجر به طول عمر بیشتر آنها میشود.
محققان آمریکایی در این تحقیق جامع به گردآوری اطلاعات مرگ ومیر و طول عمر افراد از منابع مطالعاتی مختلف پرداخته و با ارزیابی یکسری پارامترهای زیستی به این نتیجه رسیدند که افراد کوچک جثهتر عمر طولانیتری دارند.
این تحقیق با بررسی بیش از 145 مطالعه انجام شده در خصوص مرگ و میر، امید به زندگی و طول عمر افراد انجام شده و بیش از 5000 مقاله، گزارش و کتاب جمعآوری شده در طول بیش از 35 سال را مورد ارزیابی قرار داده است.
منابع اطلاعاتی نشان داده در جمعیتهایی با قد کوتاهتر نسبت به جوامعی که افراد آن قدبلندترند، امید به زندگی بیشتر است. همچنین مشخص شد افرادی که 100 سال عمر میکنند، عمدتا کوتاه قد هستند.
شواهد نشان میدهد که کوتاه قدی وقتی با مواد غذایی سالم و سبک زندگی درست همراه شود، منجر به عمر طولانی میشود. بنابراین فرض بر این است که وقتی بچهها سالم هستند، نیازی به نگرانی درباره رشد فیزیکی آنها نیست. کاهش کالری و مصرف غذاهای حیوانی میتواند راهی برای سلامتی و جلوگیری از بروز بیماریهای مزمن باشد.
این مقاله در مجله Scientific Research & Reports به چاپ رسیده است.
شرکت آمریکایی Biski موتورسیکلت دوزیست با قابلیت تغییر به وضعیت جت اسکی در کمتر از پنج ثانیه را به بازار عرضه کرد.
شرکت سازنده مدعی شده که محصول جدید قادر است تا در خشکی به حداکثر سرعت 140 کیلومتر و در حالت جت اسکی به سرعت قابل توجه 60 کیلومتر در ساعت دست یابد.
برای ساخت شاسی موتورسیکلت دوزیست از موادی استفاده شده که در صورت ورود به آب از غرق شدن آن جلوگیری میکند.
برای تبدیل موتورسیکلت به حالت جت اسکی راکب آن با فشردن سوئیچ در نظر گرفته شده میتواند در حدود پنج ثانیه آماده ورود به آب شود.
با تغییر وضعیت موتورسیکلت به جت اسکی چرخهای جلو و عقب آن به داخل بدنه کشیده شده و دو موتور واترجت آن به پایینترین قسمت شاسی منتقل شده و آماده استفاده میشوند.
شرکت سازنده مدعی شده که موتورسیکلت دوزیست در نوع خود اولین نمونه است و به کمک فناوری تبدیل سریع از وضعیت حرکت خشکی به آب، عملکرد بینظیری را در اختیار راکب قرار میدهد.
برای تامین انرژی در شرایط خشکی و آب از یک موتور دو سیلندر بنزینی استفاده شده که قادر است انرژی حرکتی این وسیله با وزن 226 کیلوگرم را تامین کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.