حضرت محمد (ص) پیامبری که همیشه متبسم بود

 

 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، در هفدهم ربیع الاول «عام الفیل» در مکه، کنار کعبه، کانون خداپرستی، دیده به جهان گشود. پیامبر گرامی اسلام ، از نسل پاکی به دنیا آمد که هرگز جز خداوند یگانه را نپرستیدند.
 
حضرت علی علیه السلام در اینباره می فرماید: سوگند به خداوند، پدرم (ابوطالب) و جدم (عبدالمطلب) و هاشم (پدر عبدالمطلب) و عبدمناف (پدر هاشم)، هرگز بت نپرستیدند.
 
شخصی پرسید: «پس آنها چه چیزی را می پرستیدند؟» حضرت علی علیه السلام فرمود: «به جانب کعبه، مطابق دین ابراهیم علیه السلام نماز می خواندند و به این دین اعتقاد داشتند.»
 
هنگامی که نوزاد عبدالله و آمنه به دنیا آمد؛ ندایی خطاب به آمنه از غیب برآمد که: بگو پناه می برم به خدای یکتا از گزند هر کسی که حسادت می کند؛ آنگاه نام او را «محمد» بگذار.» آمنه، خبر میلاد محمد صلی الله علیه و آله را به عبدالمطلب رساند و از ایشان خواست تا نوزادش را ببیند. عبدالمطلب چون آن نور را دید، شادمان شد و شکر خدای را به جای آورد و سپس این شعر را خواند:
 
«أَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذِی أَعْطانِی هَذَالْغُلامَ الطَّیِّبَ الاْءَرْدان
قَدْ ساد فِی الْمهْدِ عَلَی الْغِلْمانِ أُعِیذُهُ بِالْبَیْتِ ذِی الاْءَرْکانِ
 
«حمد و سپاس خداوندی را که این پسر پاک و لطیف را به من عطا فرمود؛ پسری که در گهواره، بر دیگر نوزادان پسر، برتری و آقایی دارد؛ پناه می دهم او را در این خانه ای که دارای چند رکن است.»
 
میلاد پیامبر گرامی اسلام از زبان حضرت علی علیه السلام: 
 
میلاد محمد صلی الله علیه و آله ، بزرگ ترین راه نجات بشر و واپسین اتمام حجت خداوند بر بشر بود. خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را به آفرینش بخشید تا بشر را از سیاهی، نادانی و گمراهی نجات دهد.
 
حضرت علی علیه السلام در اینباره می فرماید:
 
«خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را هنگامی به پیامبری برانگیخت که مردم، گمراه و سرگردان بودند و در راه فساد و فتنه قدم برمی داشتند. هوی و هوس و کبر و نخوت، آنها را فراگرفته بود. غرق در جهل و نادانی بودند و در میان پریشانی و گرفتاری غوطه می خوردند. خداوند، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را برای نجات آنها فرستاد و او آنها را با کوشش و سعی فراوان، نصیحت کرد و به سوی حکمت و آگاهی رهنمون شد.»
 
از همین روست که پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:
 
مَا أُذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ ما أُوذِیتُ؛ هیچ پیامبری در راه ابلاغ رسالت، مانند من آزار ندید.
 
رسول اکرم صلی الله علیه و آله  قرآن مجسّم:
 
بسیار شنیده‌ایم که خداوند برای راهنمایی بشر قرآن کریم را فرستاده است که نسخه ای برای کمال یابی وی باشد، اما باورمندی به این کتاب آسمانی وقتی تمام می‌گردد که مصداقی نیز برای آن بتوان نشان داد، تا بدین وسیله بر صدق آن صحه گذاشت.
 
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) که اسوه سالکان کوی نزاهت است٬ قبل از دیگران، خود متخلق به قرآن بود، و آنگاه راهیان کوی تطهیر و تزکیه را به اصل، رهبری کرد. (جوادی‌ آملی، 1378، ج10، ص 211)
 
در جوامع روایی درباره خلق و خوی آن حضرت از یکی از همسران ایشان پرسیدند که وی گفت: «و کان خُلقُه القرآن (فیض کاشانی‌، بی‌تا، ج4، ص120)؛ خلق آن حضرت صلی الله علیه و آله عین قرآن است.
 
ازاین‌ رو است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله اسوه امت است. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ (احزاب: 21) یعنی الگو و نمونه تمام‌ نمای باوری کامل  که فرستاده خداست، زیرا کوشش همه‌جانبه حضرت محمد صلی الله علیه و آله در این است تا همه علاقمندانش را متخلق به قرآن نماید.
 
ارکان زندگی انسان پرهیزگار
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی به ترسیم خطوط کلی زندگی یک انسان پرهیزگار ‌پرداخته و می‌فرماید:
 
اَربَعٌ مَن کنّ فیه کان فی نور الله الأعظم...» (مجلسی، 1403، ج74، ص134)؛ «یعنی اگر این چهار اصلی که در ادامه حدیث نورانی ذکر می‌گردد در سبک زندگی یک انسان راه یابد، او در فضای مملو از نور اعظم الهی تنفس خواهد نمود و در نتیجه محیط زندگی وی روشن است و نه خودش و نه دوستان و خانواده‌اش در تاریکی زندگی نمی‌کند، بلکه علاوه بر اینکه خود در روشنایی سیر می‌نماید باعث روشنایی جامعه‌اش نیز می‌گردد و مصداق آیه شریفه «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» (انعام: 122) است.
 
و بدین ترتیب اگر ما پایبند به قرآن شویم، دیگران تنها با نگریستن ما، به یاد خداوند می‌افتند.
 
اما آن چهار رکن مهم عبارتند از:
 
«من کانَت عِصمَه أمرِه شهاده أن لا اِله ألاّ الله و أنّی رسولُ الله،
 
و من إذا أصابَتهُ مصیبه قال إنا لله و إنّا إلیه راجعون،
 
و اذا أصابَ خیراً قال الحمدلله ربّ العالمین،
 
و إذا أصاب خطیئه قال أستغفِر الله و أتوبُ إلیه». (مجلسی، 1403، ج74، ص 134)
 
رکن اول: کسی می‌تواند معصوم از کفر و آسیب شرک باشد که در پناه توحید و نبوّت زندگی کند. البته لازم به توضیح است که معصوم دو قسم است؛ معصوم اصطلاحی که اختصاص به انبیاء و ائمه علیهم السلام دارد و عصمت عام که همه مؤمنان خالص می‌ توانند در پرتو تقوا از آن بهره‌ مند گردند. (جوادی‌آملی، 1378، ج10، ص 212)
 
رکن دوم: مربوط به زمانی است که برای انسان رویدادهای مصیبت بار و ناگواری رخ می‌دهد، از این‌ روی بر طبق قرآن کریم در چنین حالاتی باید کلمه استرجاع را بر زبان جاری نمود: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.» (بقره: 156) این آیه می‌خواهد به ما بفهماند که تقدیر و تملک همه امور در دستان خداوند است.
 
رکن سوم: در صورتی که انسان توانسته است کار خیری را انجام بدهد و یا قدم خیری برداشته است و یا نیت پاکی نموده است، نباید آنها را به خودش نسبت بدهد، بلکه باید شکرگزار نعمت الهی به درگاه الهی باشد که به وی این توفیق را داده است تا بتواند خیری را انجام دهد و از خداوند بخواهد که این کار خیر را زمینه رشد و تعالی وی قرار دهد.
 
رکن چهارم: چون انسان همانند انبیاء و ائمه علیهم السلام دارای مقام عصمت نیست، امکان این وجود دارد که گاهی دچار اشتباه گردد. ازاین‌ رو، باید بی‌درنگ استغفار کرده و ذکر «استغفراللهَ ربی و أتوبُ إلیه» را بر زبان جاری نماید.
 
پس همان‌ طور که گذشت اگر انسان این چهار رکن را معیار سبک زندگی خویش قرار دهد، می‌تواند امید آن را داشته باشد که پسندیده مقام الهی واقع گردد.
 
اخلاق فردی و اجتماعی
 
اما در پایان این گزارش شما را به خواندن روایتی دعوت می کنیم که زیبایی های اخلاق فردی و اجتماعی خاتم الانبیاء را به تصویر کشیده است.
دیلمی دراینباره می گوید : پیامبر خود، لباسش را وصله می کرد، کفش خود را تعمیر می نمود و گوسفندانش را می دوشید. با بردگان غذا می خورد و بر روی زمین می نشست. هنگامی که بر الاغ سوار می شد فرد دیگر را هم ترک خود سوار می کرد. خجالت نمی کشید از آن که آذوقه ای را که از بازار خریده بود، به خانه بیاورد. با ثروتمند و فقیر به طور یکسان دست می داد و پیش از آن که دیگری دستش را بکشد، ایشان دست خود را نمی کشید. اگر به جایی دعوت می شد، آن را حقیر نمی شمرد. بدون اینکه بخندد، همیشه متبسم بود و بدون آنکه از خود ذلتی نشان بدهد، همواره متواضع بود.




تاريخ : شنبه 27 آذر 1395برچسب:, | | نویسنده : مقدم |