آيا آدم مصنوعي مي‌شويم؟

 

گاهي پيش‌بيني غيرممكن مي​شود، اما اين ايده كه فناوري بزودي با حواس پنجگانه‌مان خواهد آميخت، كم‌كم شكل و ساختاري پررنگ به‌خود مي‌گيرد. گزارش اقليت (نوشته فيليپ ك. ديك) يكي از بهترين نمونه‌هاي اين موضوع است. در حال حاضر عينك‌هاي گوگل (Google Glass) يكي از نزديك‌ترين محصولات اين رويداد به حساب مي‌آيد.فناوري‌هايي از اين دست يا به‌اصطلاح فناوري‌هاي واقعيت افزوده، بزودي خود را در دهه جاري نشان خواهد داد؛ فناوري‌اي كه مي‌تواند درون چشم‌ها كاشته شود و نرم‌افزارهاي مختلف آن بدون نياز به سخت‌افزاري خاص، كارهاي روزمره را انجام دهد.همانند شيفت‌هاي عظيم ديگر در فناوري (همچون همه‌گير شدن تلويزيون) اين نوع زندگي نيز، سود و زيان خاص خودش را خواهد داشت.امروزه كاربران زيادي كه از اسمارت‌فون استفاده مي‌كنند، از نبود تعامل كافي در دنياي واقعي شكايت دارند. واقعا نمي‌شود پنج دقيقه با فردي صحبت كرد، اما تلفن فرد مقابل يا خود شما به صدا درنيايد! حتي اگر تلفني هم در كار نباشد، نياز به پست‌ مطلب در فيس‌بوك، توييت، اينستاگرام يا حتي اس‌ام‌اس زدن به فرد ديگر در مورد موضوع احساس مي‌شود.فناوري‌هاي واقعيت افزوده پيوندي، مي‌تواند اين مشكل را حل كند؛ اما عيب ديگري به‌نام Externalization (تكيه به داده‌هاي صريح) دارد.

تكيه بر داده‌هاي صريح

سالخوردگان امروز نسل جوان‌تر را ناتوان‌تر از خود مي‌بينند و همه نگران «كودكان امروز ما» هستند كه قدر چيزهايي را كه دارند، نمي‌دانند. چيزي كه مشخص است، مرجع يادگيري كودكان امروز، والدينشان نيستند، چرا كه فناوري، باعث شده است جابه‌جايي‌هايي در منبع اطلاعات مورد نياز كودك انجام شود. در حال حاضر دائم به موضوع اتكاي كودكان به داده‌هاي غيرمتني و تاثير چشمگير آنها، پرداخته مي‌شود. با وجود اين روند ديگري وجود دارد كه مي‌تواند حتي براي كودكان نسل فناوري‌هاي چشمگير نيز خطرناك‌ باشد. اين رويه كه زمان زيادي است آرام آرام در حال پيشرفت است، بتازگي به نقطه‌اي رسيده كه مي‌توان تاثير آن را به چشم ديد. در واقع، مشكل اينجاست كه هيچ كس نمي‌تواند بر دانشي كه كسب كرده است ارزش بگذارد.اين حقيقت كه به‌طور مجازي تمام دانش جهان، تنها چند كليك با ما فاصله دارد، واقعا خيره كننده است. اين كه چه كسي اين دانش را شاخص مي‌كند، چه كسي به آن خدمت و چه كسي اصلاحش مي‌كند به ما مربوط نيست... اين دانش آنجاست و هميشه همراه است.اين فرآيند از بزرگ‌ترين پيشرفت‌هاي تاريخ است و نمي‌توان تاثيرات آن را ناديده گرفت.اين عادت را در نظر بگيريد: نشسته‌ايد و با دوست خود صحبت مي‌كنيد. يادتان نمي‌آيد بازيگر نقش اول فيلم چه كسي بود، بدون اين‌كه بينديشيد، گوشي را از جيب خود بيرون مي‌كشيد و اسم بازيگر را پيدا مي‌كنيد. به‌همين سرعت مشكل حل مي‌شود. يافتن اين گونه اطلاعات كوچك و كم‌اهميت از طريق وب باعث مي‌شود براي موضوعات كم‌اهميت خيلي به مغزمان فشار نياوريم.اين مساله اگر همه‌گير شود، يعني به‌دنبال چيزهاي بيشتر و در زمان‌هاي بيشتري باشيم، آسيب‌هاي خودش را در پي خواهد داشت. به‌عنوان مثال، فناوري GPS يكي از همين موارد است: هر يكي دو ماه، خبري را مي‌شنويم كه راننده‌اي طبق راهنمايي GPS، اشتباهي به درياچه افتاده يا فردي گمان مي‌كرد اتوبان پياده‌روست؛ چرا كه سرش را از روي گوشي خود بلند نكرده بود. حتي بسياري از مردم براي مسيرهايي كه مي‌شناسند هم از GPS استفاده مي‌كنند.اتكاي به اين ابزارها باعث مي‌شود مثلا نقشه‌اي فرضي از محل در ذهن نداشته باشيم و همواره به دستگاهي خارجي رجوع كنيم.به‌طور خلاصه، هر چه بيشتر از دانش اينترنتي (و نه دانشي كه در ذهنمان است) استفاده كنيم، حجم كمتري از دانش را در ذهن خواهيم داشت. حالا فرض كنيد سيستم‌هاي واقعيت افزوده، هر روز شيوه درست‌كردن صبحانه را به ما آموزش بدهند. ممكن است با قطعي اين سيستم‌ها به‌طور كلي صبحانه درست‌كردن فراموشمان شود.با اتصال اين گونه فناوري‌ها به بدن، عدم اتكا به داده‌هاي بيروني بسيار دشوار خواهد شد؛ زيرا كه به‌جاي فشار آوردن به ذهن براي يادآوري مساله‌اي ساده، كافي است فرد مثلا بالا و دكمه مربوط را نگاه كند.





تاريخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |