قدرت تحمل ابهام

 

قدرت تحمل ابهام يكي از ويژگي‌هاي مهمي است كه در آغاز و ادامه ريسك‌پذيري‌هايي كه منجر به موفقيت مي‌شوند، نقشي اساسي دارد. قدرت تحمل ابهام پذيرفتن نبود قطعيت است به عنوان بخشي از زندگي، توانايي ادامه حيات با دانشي ناقص درباره محيط و تمايل به آغاز فعاليتي مستقل بي‌آن كه شخص بداند موفق خواهد شد يا نه. براي فهميدن مفهوم تحمل ابهام لازم است كه مفهوم قطعي‌نگري روشن شود. آيا تاكنون فكر كرده‌ايد كه چقدر مي‌توانيد درباره رويدادها، آينده و نتيجه اعمالتان به طور قطعي قضاوت كنيد؟ آيا اساسا براي ما انسان‌ها اين امكان وجود دارد كه بتوانيم از رويدادهاي زندگي نتيجه‌اي قطعي بگيريم، به اين معنا كه چيزي را دقيقا مساوي چيز ديگري بدانيم؟ آيا براستي مي‌توان در مورد امور روزمره پيش‌بيني و نتيجه‌گيري قطعي كرد؟ جالب است بدانيد كه قطعيت هيچ يك از قوانين علمي نيز صادق نيست. مثلا همه ما مي‌دانيم كه رسيدن آب به دماي 100 درجه سبب جوشيدن آب مي‌شود.‌ گرچه اين قانون در بيشتر موارد درست است، اما در مواردي بسته به درجه خلوص آب و فشار جو نقض مي‌شود. در جهان، هيچ‌ چيز مساوي چيز ديگر نيست. آنچه به عنوان تساوي در رياضيات و ساير علوم پايه مطرح است، خارج از ذهن ما مفهوم ندارد. بيرون از ذهن و در واقعيت خارجي تساوي وجود ندارد.

ضررهاي قطعي‌نگري

حال به تساوي‌هاي زير كه امثال آن ممكن است در ذهن بسياري از ما وجود داشته باشد، توجه كنيد: قبولي در كنكور = خوشبختي؛ رد شدن در كنكور = بدبختي؛ دست يافتن به شغل مناسب = موفقيت؛ دست نيافتن به شغل مناسب = شكست.گاهي آگاهي از تمام زير و بم‌هاي هر كاري قبل از ورود به آن را موفقيت در كار مي‌دانيم يا روشن نبودن برخي از جوانب كار را پيش از ورود به آن به معناي شكست در كار تلقي مي‌كنيم. وقتي تساوي‌ها در قوانين محكم علمي نيز نقض مي‌شود، چگونه ممكن است در مواردي نظير موارد بالا صادق باشد؟ وجود اين‌گونه تفكرات تساوي‌گونه در ذهن بر سبك زندگي ما تاثيري اساسي مي‌گذارد و انتخاب‌هاي ما را محدود مي‌كند؛ گرچه ممكن است از وجود چنين تساوي‌هايي در ذهنمان آگاه نباشيم، به محض آن كه تساوي‌ها در ذهن برقرار شدند؛ آنها را باور و طبق آنها عمل مي‌كنيم. به نظر روان‌شناسان، اين نوع تفكر ريشه بسياري از مشكلات رواني از جمله اضطراب و افسردگي است. داشتن تفكر تساوي‌گونه موجب مي‌شود كه زندگي پر از بايدها و نبايدهايي شود كه براي خودمان ساخته‌ايم. مثلا يك نفر مي‌گويد:‌ «بايد آنقدر درس بخوانم تا در كنكور رتبه خوبي بياورم، وگرنه بدبخت مي‌شوم.» اين فرد اگر در كنكور قبول نشود، حتما افسرده خواهد شد، چرا كه نمي‌تواند براي دست‌‌ يافتن به خوشبختي و رضايت از زندگي گزينه‌هاي ديگري در سر بپروراند. تفكرات تساوي‌گونه يكي از آفت‌هاي خلاقيت و مانعي براي تحمل ابهام است و بنابراين، مانع شكل‌گيري و دست‌يافتن به موفقيت مي‌‌شود.آري، ما در مورد هيچ‌چيز به طور قطعي نمي‌توانيم، نظر دهيم. دنيا پر از ناشناخته‌هايي است كه علم ما به آن نرسيده يا در محدوده معلومات شخصي ما نمي‌گنجد. به‌ علاوه، توان ما و مهم‌تر از آن، عمر ما به‌قدري محدود و نامشخص است كه هرگز نمي‌توانيم قطعا موفقيت در كاري را پيش‌بيني كنيم، بلكه هميشه حدي از ابهام و ترديد وجود دارد و بايد به آن تن داد. البته نبود امكان نتيجه‌گيري قطعي به معناي آن نيست كه امكان برنامه‌ريزي وجود ندارد، بلكه هميشه در نتيجه‌گيري‌ها و برنامه‌ريزي‌هايمان امكان نقض شدن وجود دارد. مفهوم «ان‌شاءالله» هم در فرهنگ ديني ما مي‌خواهد اين را برساند كه حتي اگر به ظاهر تمام مقدمات كاري آماده باشد، ممكن است آن كار انجام نشود و برعكس، اگر به ظاهر هيچ كدام از مقدمات فراهم نباشد، ممكن است آن كار به وقوع بپيوندد. دليل اين امر ناشناخته‌هاي زيادي است كه بر زندگي ما سايه افكنده، ناشناخته‌هايي كه بهتر است آنها را تاب بياوريم و علم آنها را به داناي مطلق بسپاريم.

تفاوت‌هاي شخصيتي در تحمل ابهام

كسي كه تحمل ابهام بالايي دارد در تطبيق خود با محيط جديد و تازه احساس تهديد و مشكل نمي‌كند، چرا كه وجود حدي از ابهام را به عنوان يكي از اصول زندگي پذيرفته است و مي‌داند هيچ‌گاه اطلاعات ما براي تصميم‌گيري كامل نيست؛ اما شايد يكي از مهم‌ترين زيربناهاي شخصيتي براي داشتن چنين ديدي آن است كه فرد خودش را آنقدر توانمند مي‌داند كه مي‌تواند در شرايط مبهم و پيش‌بيني نشده از عهده مسائل موجود برآيد؛ چنين فردي در موقعيتي مبهم قرار مي‌گيرد و با تلاش و با توكل به پشتوانه‌اي كه به آن اطمينان دارد، سعي مي‌كند يكي‌يكي با مجهولات روبه‌رو شود، شناخت كسب كند و با درايت اوضاع را به نفع خود و مقاصدش پيش راند، اما در ضمن مي‌داند كه هميشه همه مسائل قابل حل نيستند و مسائل و ناشناخته‌هايي وجود دارند كه در درازمدت حل مي‌شوند يا اين ‌كه اصلا با امكانات موجود قابل مقايسه نيستند و بايد آنها را تحمل كرد؛ اما افرادي كه به توانايي‌هاي خود به ديده ترديد نگاه مي‌كنند و خود را بدون پشتوانه مي‌دانند، خود را قاصر مي‌دانند كه با ناشناخته‌هايي روبه‌رو شوند كه نمي‌دانند چطور با آن برخورد كنند.

رشد ويژگي تحمل ابهام

 

سير زندگي و رشد افراد در تحمل ابهام نقشي مهم دارد. ‌اگر والدين در خانه و معلمان در مدرسه اوضاع را به‌گونه‌اي قابل پيش‌بيني به پيش ببرند، موجب مي‌شود كه كودك به اين نتيجه برسد كه با طي شدن فرآيندي مشخص حتما مي‌تواند به نتيجه‌اي مشخص دست يابد. اگر كودك بياموزد كه نتيجه قطعي از هر كاري وجود ندارد و قدري از ابهام را در زندگي طبيعي و غيرقابل اجتناب بداند در چنين شرايطي كودك تصوري از توانايي خود در مواجهه با موقعيت‌هاي غيرقابل پيش‌بيني نخواهد داشت و بنابراين ممكن است به اين نتيجه برسد كه توانايي مواجهه را دارد. به توانمندي‌هايش اطمينان پيدا مي‌كند، خلاق مي‌شود و قدرت تحمل ابهام و حتي توان مقابله با سختي‌ها را پيدا مي‌كند؛. ‌البته بايد سعي كرد كه كودك با شكست‌هاي پي‌درپي مواجه نشود و ياد بگيرد از شكست‌هايش درس بگيرد و بداند كه شكست و موفقيت واژه‌هايي قراردادي هستند، اگر كودكي اين‌گونه رشد كند، تكيه‌گاهي دروني پيدا مي‌كند و موجب مي‌شود در سختي‌ها نشكند و در حضور ناشناخته‌ها راه را گم نكند.در سطح سازماني و اجتماعي نيز اوضاع به همين منوال است. تا وقتي مديران و سياستگذاران چارچوب و ضوابط مشخص ترتيب دهند و اين عقيده را القا كنند كه تنها با گذر از اين چارچوب‌ها و ضوابط مي‌توان به موفقيت و هدف مطلوب رسيد، ديگران قدرت تحمل ابهام، ريسك كردن و خلاقيت را از دست مي‌دهند و در نتيجه، ظرفيت‌هاي متعالي افراد براي دست يافتن به راهكارهاي ناب جديد از دست مي‌رود و رشد سازمان متوقف مي‌شود.






تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |