من جاشوا توپولسکی، اینجا آینده؛ تجربه کار با گوگل گلس

 دو در شیشه ای در طبقه یازدهم مقر گوگل در نیویورک از هم باز شدند و خانمی به خوشامد گویی جاشوا توپولسکی (سردبیر The Verge) آمد. این هم یک نمونه عادی از برخوردهای انسانی است. قد معمولی، هیکل باریک؛ چشم هایی براق و کنجکاو. به جلو خم شد تا با او دست بدهد و تازه در این لحظه بود که جاشوا متوجه دستگاهی که به جای عینک روی صورتش بود شد: یک نوار باریک از جنس آلومینیوم و پلاستیک، با یک لنز دوربین و منشوری شیشه ای در زیر خط ابرو. شما آن را با نام گوگل گلس می شناسید. آنچه که تا یک سال پیش چیزی سر تا پا عجیب و غریب به شمار می آمد و تا 18 ماه قبل فقط یک محصول تجربی بود، حالا کم کم دارد خودش را یک محصول واقعی جا می زند. محصولی که تا پایان سال در دست ها (یا شاید بهتر باشد بنویسیم روی صورت) مشتریان قرار خواهد گرفت. یک گونه کاملاً جدید از کامپیوتر؛ پوشیدنی، طراحی شده برای کاهش حواس پرتی، خلق شده برای ارائه امکان برقراری ارتباط و ضبط کردن با حسی کاملاً طبیعی. یک محصول ضد تلفن هوشمند. چیزی که درک ما از چگونگی تعامل با تکنولوژی را ز کل عوض می کند. وقتی خوشامدگویی تمام شد تا جاشوا به گفتگو با اعضای تیم سازنده و بررسی این دستگاه نا مانوس بپردازد، ذهنش بر روی یک -و فقط یک- سوال متمرکز بود: آیا مردم دلشان خواهد خواست که این دستگاه جدید را در جامعه به چشم بزنند؟ در ادامه مطلب با نارنجی باشید تا پاسخ این سوال را بیابیم. یک تجربه واقعی با گوگل گلس...

مکاشفه ای در باب پیدایش این عینک  

0x600 (3).jpg

پروژه عینک گوگل تقریباً سه سال پیش توسط «بابک پرویز» تاسیس شد و اینک هم توسط او هدایت می شود. گوگل گلس جزئی از ابتکارات آزمایشگاه X گوگل به شمار می رود، آزمایشگاهی که -در بین خیلی چیزهای دیگر- مسئول خودروهای بی نیاز از راننده و شبکه های عصبی گوگل هم هست. اما بر خلاف دیگر پروژه های علمی-تخیلی-حماسی این شرکت، پروژه عینک زودتر از آنچه که فکرش را می کردیم دارد به دنیای واقعی و زندگی روزمره وارد می شود. گوگل در جریان کنفرانس توسعه دهندگانش در سال گذشته نمونه اولیه آن را در قالب برنامه اکتشافی به حضار ارائه کرد و درست در روزهای اخیر در امریکا یک کمپین توییتر برای مشتریان احتمالی راه انداخته که در آن از آنها خواسته شده چگونگی کاربرد احتمالی این تکنولوژی جدید را شرح دهند. به نظر می رسد در یک مرحله بتای تهاجمی هستیم -چیزی که وقتی پای گوگل در میان است، کسی از شنیدنش متعجب نمی شود. جاشوا در شُرف آزمایش شخصی عینک گوگل بود ولی قبل از آن، سوال هایی داشت. در اتاقی با محیط دلپذیر و مطبوع -طبق استانداردهای گوگل- نشسته بود که خودش را مقابل دو تا از بازیگران مهم روند توسعه این پروژه یافت، مدیر محصول آقای استیو لی و طراح ارشد صنعتی خانم ایزابل اولسن. استیو و ایزابل یک زوج قانع کننده برای ایفای نقش سخنگویی گروه بودند. استیو آدمی است هیجانی با چشم هایی که هر بار در مورد عینک گوگل حرف می زند، می درخشند. ایزابل کم حرف تر است ولی وقتی به سخن می آید، با یک روحیه به شدت مشتاق به تعریف از محصول می پردازد. موهای شدیداً قرمزی هم دارد و با حرارت در مورد "طراحی" صحبت می کند، چیزی که این روزها به روندی واگیردار در گوگل تبدیل شده. جاشوا در حالی که پرسش خود در مورد طراحی محصول را جلوی پیشانی اش آویزان کرده، این مطلب که اساسا پروژه عینک گوگل چرا شروع شد را به میان می آورد و واضح است که دلیل آن، ساختن یک گجت با کلاس نبوده. استیو سعی می کند این طور قضیه را توضیح دهد: «اصلا چرا ما روی عینک کار می کنیم؟ همه ما می دانیم که مردم عاشق وصل بودن [به اینترنت و دیگران] هستند. اعضای خانواده همیشه برای هم پیام می فرستند، طرفداران ورزشی نتایج زنده بازی های تیم محبوب شان را دنبال می کنند. اگر از افراد دائما در حال سفر باشید، باید همیشه از وضعیت پروازها مطلع باشید، و غیره. خب، تکنولوژی به ما امکان می دهد که به این شیوه ها همیشه به دنیا متصل باشیم. اما در حال حاضر یک مشکل بزرگ، خود آن حواس پرتی هایی است که تکنولوژی باعث شان می شود. اگر پدر یا مادر هستید، بگذارید فرض کنیم که مثلا دارید عملکرد فرزندتان در یک بازی فوتبال یا سرودخوانی را تماشا می کنید؛ در چنین مواقعی دوستان و آشنایان [بچه هایی که دارند تفریح می کنند] یک دوربین دارند تا آن لحظه را ثبت کنند. ولی حدس بزنید چی؟ [حتی موقع ضبط با دوربین] باز هم دارید [واقعه زنده را] از دستش می دهید.» 

glass-4-300.jpg

قضیه را گرفتید؟ نه؟ ببینید بشر از زمان ظهور آیفون و انقلاب جدید در حوزه موبایل دارد یک مشکل تازه را تجربه می کند و آن عبارت است از اینکه: هیچ کس واقعاً به کار اصلی که دارد انجام می دهد، دقت نمی کند یعنی نمی تواند دقت بکند. انگار همه در حال نگاه کردن به چیزی دیگر یا نگاه کردن از دریچه چیزی دیگر به موضوع اصلی هستند. آن لحظه های نابی که به تماشای کنسرت گروه محبوب تان یا اجرای زنده فرزندتان نشسته اید، یا دارند از دریچه لنز یک دستگاه دیگر ثبت می شوند که بین شما و سوژه قرار گرفته، یا مدام به خاطر آگاه سازی هایی که روی گجت تان دریافت می کنید آن لحظات هم منقطع می شوند. یک کلام، ختم کلام: ورودی های مزاحم دنیای بیرون، مدام دارند چیزی را که "لحظات شخصی یا خصوصی" ما نام دارد بر هم می زنند. درست مثل صدای یک موتورسیکلت قراضه که نصفه شب، با صدای غژ از زیر پنجره اتاق خواب رد می شود. استیو در تکمیل حرفش می گوید: «به خودمان گفتیم، چطور است تکنولوژی را به حواس آدم ها نزدیک تر کنیم. چطور است کاری کنیم سریع تر اطلاعات را دریافت کنند یا به اینترنت وصل شوند ولی -با یک طراحی خاص- طوری این کار را بکنیم که وقتی در حال تعامل با تکنولوژی نیستند، وسیله مزاحم شان نشود. این گونه بود که به عینک رسیدیم.» جاشوا نمی تواند از منشور معلق بالای چشم استیو، چشم بر دارد. استیو ادامه می دهد: «این یک تکنولوژی پوشیدنی جدید است. یک روش بسیار جاه طلبانه برای رفع این مشکلی که گفتم، و در اصل زیر بنای کار ما بر روی عینک بوده.» بسیار خوب، قضیه را گرفتیم. ما همگی پریشان شدگان توسط گجت های مان هستیم. داریم تمام لحظات زندگی خود را از دست می دهیم. مطمئناً این یک مشکل است ولی چیز جدیدی نیست. این اولین باری نیست که بشر با یک تکنولوژی جدید پریشان شده. آدم های نسل قبل فکر می کردند رادیوی خودرو باعث می شود راننده ها از جاده به بیرون پرت شوند. مثل آن موقع، الآن هم می توانیم خودمان را آدم کنیم (یا به عبارتی وفق دهیم) تا از پریشانی در آییم. مگر نه؟ خب، شاید آره، شاید هم نه. ولی پر واضح است که تیم مهندسی پروژه عینک گوگل نمی خواهند منتظر شوند تا ما راهی برای این مشکل بیابیم. ایزابل درباره لحظه ای می گوید که ایده مفهومی این طرح برای اش ملموس شد: «من در سانفرانسیسکو زندگی می کنم و هر روز به مانتین ویو می روم و آنجا این ایستگاه ها را داریم. یک روز که به سر کار می رفتم، در ایستگاه دیدم که نه 10 نفر، بلکه 15 نفر اینطوری ایستاده اند.» سرش را پایین می اندازد و ادای کسی را در می آورد که با انگشتش روی نمایشگر تلفن وَر می رود: «می دانید، من دلم نمی خواهد این کار را بکنم. نمی خواهم چنین آدمی باشم. همان موقع بود که تسلیم شدم و گفتم: "باشد، باید این ایده را عملی کنیم." کار گنده ای ست. دیوانه وار است. ولی ما فکر می کنیم می شود یک محصول با حال ساخت.» گنده و دیوانه وار واژه های درستی هستند، به خصوص بعد از اینکه استیو می گوید که انتظار کمپانی، عرضه گوگل گلس به عنوان یک محصول مصرفی تا پایان سال است. 





تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, | | نویسنده : مقدم |